افتاب نزده
معنی کلمه افتاب نزده در فرهنگ معین
معنی کلمه افتاب نزده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه افتاب نزده
ظاهراً همراه با بهار سال ۱۳۳۶، من هم اظهار وجودکردم و اولین گریه ام را در نیمه شب پنجم عید سردادم. زمانی که بچهها خواب بودند و خواب عیدیهایی که گرفته بودند، میدیدند. شش ساله بودم که با آمدن سپاه دانش به روستا، شاگرد مدرسه ای شدم. مدرسه ای که شاید تا شش ماه کتاب و دفتری در کار نبود و آن معلم جوان، با قصههایش ما را سرگرم میکرد. معنی درس و مدرسه برای ما چیز دیگری بود. دنیاهای عجیب و سحرانگیزی که معلم جوان ما در قصههایش، برای ما تصویر میکرد، چنان روح و جسم ما را مسحور میکرد که هنوز آفتاب نزده ما را به در خانه ای که مدرسه مان بود، میکشاند.