اعلمیت در اجتهاد

معنی کلمه اعلمیت در اجتهاد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] این مقاله به وجوه اعلمیت در اجتهاد ومعنای آن می پردازد.
چکیده:بسیاری از عالمان (اعلمیت) را (توان مندتر) بودن معنا می کنند و می گویند:(اعلم کسی است که بر استنباط احکام شرعی از منابع آن، اقدر (توان مندتر) باشد و در فهم مصادر و منابع استنباط ادق (دقیق تر و ژرف نگرتر). ) این تعریف گرچه خود نیاز به توضیح دارد، با این حال بهتر از تعاریف دیگر است و در میان علمای متأخر امامیه رواج دارد. اما اکنون اعلمیت و نظریات مربوط بدان را بیان نمی کنیم، بلکه این اصطلاح را مدخلی برای بازخوانی (تفاضل و برتری علمی) و معیار و ملاک های آن در مجامع دینی قرار می دهیم:
دقت نظر
نخستین مفهومی که از (اعلمیت) بین علما به ذهن می آید (گرچه به صورت نسبی و با چشم پوشی از مسئله تقلید )، (دقت علمی) است. بسیاری از عالمان و دانش پژوهان شریعت اسلامی می گویند در هنگام اجتهاد، مجتهد به هر اندازه دقت نظر و ژرف اندیشی کند، بیانگر میزان ژرف اندیشی و تیزبینی وی در مقایسه با دیگر مجتهدان است، این، پنداری درست است که فقط مربوط به علوم شرعی نیست، بلکه در دیگر دانش ها نیز درست است، اما مقوله (دقت و ژرف اندیشی) مربوط به زمینه ها و موضوعاتی است که در آنها کندوکاو می شود. برای نمونه، تیزبینی و دقت فیلسوف در ابحاث فلسفی است، دقت شیمی دان در آزمایشگاه های علمی است و دقت و حاذق بودن پزشک ، در معالجات و درمان های پزشکی است که متفاوت است با دقت شاعر در شکل (قالب) و مضمون قصیده ای که می سراید. پس (زمینه و موضوع کار) در تعیین مصداق دقت (تیزبینی) و جلوه های آن نقش دارد.
فقه
علوم اسلامی به ویژه دانش شریعت و فقه از سده یازدهم هجری با رویکردی متفاوت به ظهور و بروز رسید که از زمان پیشین دگرگون بوده است، یعنی آنچه پیش تر در نگاشته های عالمان مکتب قدیم نجف و حله و حلب و جبل عامل و بحرین دیده می شد.فقه در این سده از جهت شیوه، تنظیم و چارچوب، شمول و فراگیری، اشراف و احاطه، ظرافت و ژرف نگری دگرگون شد. البته دگردیسی طبیعی است اما در سده های اخیر همراه با برخی چالش ها بوده که گریزی از آنها نبوده است؛ زیرا در مسیر پیشرفت و تحول، برای فرار از عقب گرد یا چرخش پیرامون خود، چالش هایی رخ می نماید. یکی از چالش ها تحول خرد جمعی در حوزه های علمی درباره مفهوم (دقت علمی) است. این تحول در برخی زمینه ها رخ نموده که بارزترین آنها عبارت است از:
تفقه در کتب پیشینیان
...

جملاتی از کاربرد کلمه اعلمیت در اجتهاد

عقل را خدمت کنی در اجتهاد پاس عقل آنست که افزاید رشاد
در اين زمينه دو بحث مطرح است ، يكى در اصل كبرا يعنى امكان فقاهت نسبى و اينكه آياقدرت بر استخراج احكام ، قابل تجزيه هست يا نه ؟ و ديگرى در صغرا يعنى برفرض امكان تجزّى در اجتهاد، آيا قاضى متجزّى ، مى تواند قضاوت كند و يا اينكه بايدمجتهد مطلق باشد.
# يكى از مسائل بسيار مهم در دنياى پرآشوب كنونى ، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوعتصميم گيرى هاست حكومت فلسفه عملى برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلى وخارجى را تعيين مى كند.
البته پيش از صدور حكم از طرف قاضى كه به موضوع رسيدگى نموده و مقدّمات حكماز قبيل طرح دعوا و استماع شهود و غير آن نزد او تمام شده و آماده اظهار نظر است ، قاضىديگر مى تواند حكمى برخلاف نظريّه او صادر كند؛ زيرا صدور حكم ، حقّ طرفيندعواست و مادامى كه تقاضاى صدور حكم ننموده باشند مى توانند به قاضى ديگرمراجعه كنند و ممكن است قاضى دوم بر اساس اختلاف در اجتهاد و يا تشخيص موضوع برخلاف نظر قاضى اوّل حكمى صادر نمايد و در اين مطلب نيز ترديدى نيست و محذورى بهوجود نمى آيد.
مساءله 7 - حاكم دوم مى تواند حكم حاكماول را تنفيذ كند بلكه گاهى از اوقات تنفيذ آن واجب مى شود. بله اگر در اجتهاد ياعدالت قاضى اول و يا در وجود ساير شرائط در او شك داشته باشد جائز نيست حكمصادره از او را تنفيذ كند، مگر بعد از آنكه شك خود را با تحقيق و بررسى بر طرفنموده جامع شرائط بودن او را احراز كند، همچنانكه در صورت شك و وجوداحتمال اينكه ممكن است حكم او صحيح بوده باشد جائز نيست آن را نقض نمايد، بله اگريقين پيدا كرد كه او اهليت براى حكم نداشته حكمش را نقض مى كند.
حائری دوازده سال در نجف به تحصیل و تدریس و تألیف پرداخت و اجازات متعددی در اجتهاد و روایت دریافت نمود.
پيروان مكتب اهل بيت از آن رو در اجتهاد را چون پيروان مكتب خلفا بر روى استنباط احكام شرعى از كتاب خدا و سنت پيامبر (ص ) نبسته اند، كه ايشان همواره نيازمند به بررسى آيات احكام از كلام خدا، و بررسى احاديث احكامى كه به پيامبر خدا (ص ) منتهى مى گردد، مى باشند.
(متفكر مشروطيت مشروعه شيخ فضل الله نورى از علماى طرازاول كه پايه اش را در اجتهاد اسلامى برتر از طباطبائى و بهبهانى شناختهاند.)(115)
باز است در اجتهاد تا تو نا مقتضی از مقتضی برآری
این شیوه او می‌تواند بخاطر متکلم بودن او و تأثیرش در روش فقهی وی باشد. همچنین او قیاس و استحسان را هم به‌عنوان اصول در اجتهاد پذیرفت.
متفكر مشروطيت مشروعه ، شيخ فضل الله نورى بود. از علماى طرازاول كه پايه اش را در اجتهاد اسلامى برتر از طباطبايى و بهبهانى شناخته اند.(457)
و در باب النصوص و تغيير الاحكام بتغير الزمان ...مى نويسد: اما تغيير حكمى كه ازسوى قانونگذار نسخ نشده باشد، را مجتهدان از داوران و مفتيان ، بنا بر مصلحت زمان ،مجاز مى دانند. و اين دين بر همين اساس بر ساير اديان ممتاز بوده و آشكارا نشانگر وجودآزادى و حريتى است كه در آن براى انديشه وتعقل در اجتهاد قائل مى باشد، و نرمش و همگامى لازم را در احكام ، براى تحكيم مصالحجامعه مى پذيرد. و حركت بر اساس چنين آغاز نيكويى ، قاعده اى متين در تشريع اسلامىاست و آشكارا اعلام مى دارد كه تغيير احكام با دگرگونگى زمان همراه بودهقابل انكار نمى باشد(940). آنگاه گفته ابن قيم را در كتاب اعلام الموقعين گواه آوردهكه گفته است : و اين خود امتيازى است كه بى گمان سود عظيم و فراوانى رابدنبال خواهد داشت ... (941)
ابلیس وقت خویش است، در اجتهاد باطل آن را که چشم حق بین رأی و قیاس پوشد