اعتماد السلطنه محمدحسن

معنی کلمه اعتماد السلطنه محمدحسن در دانشنامه آزاد فارسی

اِعتمادالسّلطنه، محمّدحسن (1259 ـ۱۳۱۳ق)
تصویر قلمی اعتمادالسلطنه که توسط ناصرالدین شاه کشیده شده است
(ملقب به صنیع الدوله) سیاستمدار و دانشمند دورۀ ناصری . پسر حاج علی خان مراغه ای مشهور به «حاجب الدوله» بود و مدت دوازده سال به فراگیری زبان عربی ، فرانسه و آموزش های نظامی در مدرسۀ دارالفنون پرداخت و از آن پس مناصب عالی نظامی ، سیاسی و فرهنگی را طی کرد. در ۱۲۷۵ق، به عنوان نایب الایاله و رئیس قشون خوزستان و لرستان منصوب شد و مدتی نیز حکمرانی شوشتر را برعهده داشت . پس از آن، به سمت وابستۀ نظامی سفارت ایران در فرانسه تعیین شد و در آن جا به تحصیل علم پرداخت (۱۲۸۰ق). چهار سال بعد به ایران بازگشت و مترجم مخصوص ناصرالدین شاه قاجار شد و لقب «صنیع الدوله» گرفت و ادارۀ روزنامه ها، دارالطباعه (چاپخانه ) و دارالترجمۀ دولتی به او واگذار شد و در ۱۲۸۹ق، مسئول ادارۀ نامۀ دانشوران و انطباعات گردید. همچنین عضو دارالشورای دولتی (۱۲۹۹ق)، از فعالان انجمن جغرافیای پاریس (۱۳۰۰ق) و عضو انجمن آسیایی پاریس ، لندن و روسیه (۱۳۰۳ق) و وزیر انطباعات بود. وی موفق به دریافت لقب اعتمادالسلطنه گردید و همواره در سفرها همراه شاه بود. او طرفدار اصلاحات میرزا حسین خان سپهسالار بود و مدتی مدیریت مکتب مجانی را برعهده داشت که سپهسالار تأسیس کرده بود . اعتمادالسلطنه را پس از مرگ در نجف اشرف دفن کردند. ازجمله آثار مهم اوست: تاریخ ایران، روزنامۀ خاطرات اعتمادالسلطنه ، تاریخ منتظم ناصری ، مرآت البلدان ناصری، مطلع الشمس، دُررالتیجان، التدوین فی جبال شروین، خیرات حسان ، و المآثر و الآثار نام برد.

معنی کلمه اعتماد السلطنه محمدحسن در دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] محمدحسن خان اعتماد السلطنه، (21 شعبان 1259- 18 شوال 1313ق)، دانشمند و سیاستمدار مشهور عصر ناصرالدین شاه و نویسنده ده ها کتاب است. وی از دودمان مراغه ای بود و پدرش حاج علیخان که نخست لقب ضیاءالملک داشت و سپس به اعتمادالسلطنه ملقب شد، حاجب الدوله دربار ناصرالدین شاه بود. پدر اعتمادالسلطنه نیز به مقامات بلند سیاسی دست یافت، اما در زمان محمدشاه از کار برکنار شد و اموالش مصادره گردید و به زندان افتاد و سرانجام به عتبات عالیات تبعید شد.
چون محمدشاه درگذشت، حاج علی خان به تهران بازگشت و مورد توجه مهد علیا، مادر شاه جدید قرار گرفت و در دربار به سرعت نفوذی به هم رسانید، به گونه ای که میرزا آقاخان نوری او را جزو نزدیکان و محارم خویش درآورد. در توطئه برضد امیرکبیر با مهد علیا و میرزا آقاخان نوری همدست بود و وظیفه قتل امیرکبیر را برعهده گرفت.
محمدحسن خان اعتمادالسلطنه چهارمین فرزند حاجی علیخان بود و در تهران دیده به جهان گشود. همزمان با افتتاح مدرسه دارالفنون در 1268ق، او جزو اولین شاگردانی بود که پای به این مدرسه نهاد و 12 سال در آن جا به فراگرفتن زبان فرانسه و آموزش های نظامی پرداخت. مدتی بعد عزیزخان سردار کل (وزیر جنگ) او را به منصب «وکیلی نظام» منصوب کرد. محمد حسن خان دوره تحصیل در دارالفنون را با دریافت مدال طلا به پایان رسانید و با درجه یاوری (سرگردی) جزو ملتزمان دستگاه ولیعهد محمد قاسم میرزا درآمد، اما محمد قاسم میرزا در همان اوان کودکی درگذشت و محمد حسن خان هم به خیل ملتزمان میرزا محمدخان سپهسالار پیوست. در 1275ق به منصب سرهنگی ارتقا یافت و چون پدرش در این هنگام مورد عفو شاه قرار گرفته و حکومت خوزستان و لرستان به او واگذار شده بود، وی نیز به عنوان نایب الایاله و رئیس قشون، همراه پدر شد و چندی حکمرانی شوشتر را در دست گرفت. در 1278ق به تهران بازگشت و ژنرال آجودان شاه شد.
در 1280ق زمانی که حسنعلی خان امیر نظام گروسی وزیر مختار ایران در فرانسه بود، محمد حسن خان به عنوان وابسته نظامی سفارت ایران در پاریس تعیین شد و دو سال عهده دار این سمت بود، اما توقفش در آن شهر چهار سال طول کشید و همزمان به ادامه تحصیل پرداخت. در 1284ق از آن کشور مراجعت کرد و با گرفتن لقب صنیع الدوله، به سمت مترجمی مخصوص شاه برگزیده شد.
او چندی بعد در 1290ق معاون وزیر عدلیه و مقدم السفرا شد و پس از آن، به مقاماتی برگزیده شد که عضویت مجلس شورای دولتی، مسئول اداره نامه دانشوران، اداره انطباعات و وزیر انطباعات و ریاست دارالترجمه از آن جمله است.
وی طبعی جاه طلب داشت و همواره در پی کسب مقامات و عناوین تازه بود، اما تا آن جا که از منابع برمی آید، ناصرالدین شاه از سپردن مسئولیت های سیاسی مهم به او اجتناب می کرده است؛ گو آن که به تعبیر ظل السلطان (ص326) وی رئیس جاسوس های مخفی شاه بوده است. وی گذشته از عضویت در مجامع بین المللی، از برخی دولت های خارجی چون اتریش، اسپانیا، آلمان، انگلیس، و عثمانی، مدال ها و نشان های متعدد دریافت کرده بود.

جملاتی از کاربرد کلمه اعتماد السلطنه محمدحسن

میزرا حسن خان اعتماد السلطنه که این قلعه را از نزدیک دیده است می‌نویسد: “در تنکابن کوهی است موسوم به مارکوه و دخمه‌های متعدد و شب‌پره‌های زیادی در این دخمه‌ها هست که خود را به آدم و چراغ می‌زنند و مانع از دخول به دخمه‌ها می‌باشند.
سپاه صفوی در روز ۷ مارس ۱۷۲۱ م، از ده گلون‌آباد گذشتند و در مقابل افاغنه موضع گرفتند. شاه خرافاتی تا رسیدن هنگام سعد به لشکریان خود آبگوشتی سحرآمیز برای پیروزی بر افاغنه خورانید. روز بعد دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند. والی عربستان و سپاهش در جناح راست، رستم خان در قلب همراه با ۴۰۰ گرجی شجاع و تعلیم دیدهٔ دستچین و در جناح چپ محمدقلی خان اعتماد السلطنه با ۱٬۵۰۰ نفر قرار گرفتند. در این روز تا هنگام عصر طرفین اقدامی نکردند. در پایان روز رستم خان از سکون طولانی ملول شد و با نفرات خود جناح چپ افاغنه را در هم شکست و آن‌ها را عقب راند، اما اشتباه والی عربستان و اعتمادالسلطنه که نتوانستند به موقع به رستم خان یاری رسانند باعث شد تا محمود افغان که فکر می‌کرد شکست یافته و در صدد فرار بود، موقعیت بهتری یابد. رستم خان و همراهانش در محاصرهٔ افاغنه قرار گرفتند اما با از جان گذشتگی مبارزه کردند و هنگامی که رستم خان خواست با اسب خود از نهر برزون عبور نماید، اسب اوی درغلطید و افاغنه وی را کشتند، بدین ترتیب رستم خان یازده سال بعد از برادرزاده اش و همانند او به قتل رسید.
اما مرحوم علامه امينى از كتاب تحيه اهل القبور بالماثورنقل مى كند كه : زينب كبرى عليه السلام در زمان عبدالملك مروان درسال قحطى همراه همسرش عبدالله بن جعفر به شام رفت تا عبدالله در آنجا به قرا ومزارعى كه داشت رسيدگى كند. زينب عليه السلام در آن مدت در گذشت و در آنجا به خاكسپرده شد. اعتماد السلطنه نيز در كتاب (خيرات حسان ) در اين زمينه مى نويسد:
1209-ر. ك : تاريخ منتظم ناصرى ، محمد حسن اعتماد السلطنه ، ج 2، ص 1223.
68-مرآت البلدان - المآثر و الآثار- محمد حسن خان اعتماد السلطنه ، شرح زندگانىوحيد بهبهانى ، تاءليف تاءليف نويسنده ، چاپ دوم ص 117.
نخستین دستگاه‌های عکاسی به روش داگرئوتیپ، به در خواست محمد شاه قاجار از کشورهای روسیه و انگلیس به دربار ایران وارد شد. دستگاه‌های عکسبرداری روسیه که هدیه امپراتور بود، زودتر رسید و نیکلای پاولوف دیپلمات جوان روس که به این منظور تعلیم عکاسی دیده بود، این دستگاه‌ها را به تهران آورد و در اواسط دسامبر ۱۸۴۲ م مطابق پایان آذر ۱۲۲۱ه‍.ش نخستین عکسبرداری در ایران را انجام داد. ملک قاسم میرزا شاهزاده ایرانی و ژول ریشار فرانسوی نیز از جمله پیشروانی هستند که در ایران، به شیوه داگرئوتیپ، عکسبرداری کرده‌اند. با اطلاعاتی که از کتاب مقالات گوناگون تألیف دکتر خلیل خان اعلم الدوله ثقفی از یادداشت‌های ریشار خان، اولین عکاسی که اعتماد السلطنه از او نام برده حاصل می‌شود این است که اولین عکسبرداری بر روی صفحه نقره در سال ۱۲۶۰ هجری قمری در تبریز، زمانی که ناصرالدین میرزا ولیعهد بود انجام شده‌است. این دو دستگاه دوربین داگرئوتیپ یکی اهدایی از طرف ملکه انگلیس و دیگری هدیه امپراتور روسیه بودند. به جز یک عکس، هیچ‌کدام از عکس‌های داگرئوتیپ ایرانی، باقی نمانده‌اند اما برخی از آنها از جمله پرتره محمد شاه و ناصرالدین میرزای ولیعهد به دست کمال‌الملک رسیده و او از روی آنها پرتره‌های نقاشی خلق کرده است.
رستم خان گرجی در قلب همراه با ۴۰۰ گرجی شجاه و تعلیم دیدهٔ دستچین و در جناح چپ محمدقلی خان اعتماد السلطنه با ۱٬۵۰۰ نفر قرار گرفتند. در این روز تا هنگام عصر طرفین اقدامی نکردند. در پایان روز رستم خان از سکون طولانی ملول شد و با نفرات خود جناح چپ افاغنه را در هم شکست و آن‌ها را عقب راند، اما اشتباه والی خوزستان و اعتمادالسلطنه که نتوانستند به موقع به رستم خان یاری رسانند باعث شد تا محمود افغان که فکر می‌کرد شکست یافته و در صدد فرار بود، موقعیت بهتری یابد. رستم خان و همراهانش در محاصرهٔ افاغنه قرار گرفتند اما با از جان گذشتگی مبارزه کردند و هنگامی که رستم خان خواست با اسب خود از رود برزون عبور نماید، اسب او درغلطید و افاغنه وی را کشتند و سپاه ایران شکست یافت و عقب‌نشینی نمود. محمدحسین پس از ستایش و توصیف رشادت و دلاوری رستم خان و سربازان گرجی وی، موضوع را چنین بیان می‌کند: «اگر امرای دیگر نامردی نمی‌کردند و با رستم خان قللر آقاسی اتفاق می‌کردند افغان از میان برداشته می‌شد».
و فاضل اديب اريب جناب اعتماد السلطنه در كتاب (حُجّة السَّعادة فى حجَّة الشهادة )بيان كرده كه سال شهادت سيّد مظلوم عليه السّلام كه سنه شصت و يكم باشد كليّه روىزمين از حالت وقفه و سكون بيرون و در انقلاب و اضطراب بوده و روى صفحه ممالكاروپا و آسيا يا بغازه خونريزى گلگون و يا لامحاله جمله جوارحش بى قرار و بىسكون بوده و رشته سلم و صلاح مردمان گسيخته و ما بين ايشان غبار فتنه و شورش برانگيخته بوده است و مبناى آن كتاب (تواريخ عتيقه دنيا) است كه به اَلسَنه مختلفه ولغات شَتّى بوده به زبان فارسى در آورده و در آن كتاب جمع نموده هر كه خواهد مطلعشود به آن كتاب رجوع نمايد.
زادروز رشتی نامعلوم است ولی طبق گفتگویی دربارهٔ او بین ناصرالدین شاه و محمدحسن خان اعتماد السلطنه در شوال ۱۳۰۵ / ژوئن ۱۸۸۸ که در آن سن وی را بین شصت و شصت و پنج سال قمری تخمین می‌زنند و خدمت بلندمدت او در دربار به عنوان پزشک، او باید در حدود سال ۱۲۳۵/۱۹۲۰ زاده شده باشد. نوشته مهدی بامداد که او در ۱۱۶۳ زاده شده باشد به سختی پذیرفتنی است. بر اساس مجله ایران سلطانی، میرزا محمد کاظم رشتی پس از تحصیل علوم زمان خود و کسب مهارت در فن و نظریهٔ پزشکی در ۱۲۵۵/۱۸۳۹ در دوران محمدشاه وارد خدمت به دربار شد. در ۱۲۶۲/ ۱۸۴۶ او پزشک شخصی ملکه مادر، مهد علیا، شد و و روستای محمودآباد، از جمله اراضی خالصه، را به عنوان تیول دریافت کرد. اعتماد السلطنه می‌نویسد که او پیش از مقامش به عنوان پزشک دربار در تهران، رشتی شربت دار عیسی خان اعتماد الدوله والی گیلان بوده‌است.
1 - مرحوم صنيع الدوله اعتماد السلطنه در كتاب مرآت البلدان (211) بناى مسجد جامعقم را به ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى در نيمه دوم قرن سوم ، نسبت مى دهد.