اعتماد افتادن

معنی کلمه اعتماد افتادن در لغت نامه دهخدا

اعتماد افتادن. [ اِ ت ِ اُ دَ ]( مص مرکب ) مورد اطمینان قرار گرفتن. وثوق و اطمینان بکسی پیدا شدن : از جمله همه معتمدان و خدمتکاران اعتماد بر وی افتاد. ( تاریخ بیهقی ص 105 ).

معنی کلمه اعتماد افتادن در فرهنگ فارسی

مورد اطمینان قرار گرفتن وثوق و اطمینان بکسی پیدا کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه اعتماد افتادن

حفیظ الله امین در ۲۵ سنبله/شهریور ۱۳۵۸ پس از کشته‌شدن نور محمد تره‌کی، دبیرکلی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و ریاست شورای انقلابی، مقام نخست‌وزیری را در اختیار گرفت و به مدت ۱۰۰ روز بر مسند قدرت تکیه زد. او در این دوره تمامی سرکوب‌ها و ستم‌های گذشته را بر دوش تره‌کی انداخت و فهرست ۱۲ هزار نفری از نیست‌شدگان را منتشر کرد و ادعا کرد که همه آنها توسط تره‌کی کشته شده‌اند. امین برای بدست‌آوردن اعتماد مردم شعار قانونیت، مصئونیت و عدالت سر می‌داد. پس از کشته‌شدن تره‌کی حکومت امین در سراشیبی و افتادن قرار داشت و هر روز بر مقاومت و استحکام مردمی افزوده می‌شد. برخی منابع ادعا دارند که امین تلاش داشت تا ارتباط خود را با آمریکا و پاکستان باز کند.