اشوبنده

معنی کلمه اشوبنده در لغت نامه دهخدا

( آشوبنده ) آشوبنده. [ ب َ دَ / دِ ] ( نف ) که بیاشوبد.

معنی کلمه اشوبنده در فرهنگ عمید

( آشوبنده ) آشوب کننده، آشوبگر.

معنی کلمه اشوبنده در فرهنگ فارسی

( آشوبنده ) آنکه بیاشوبد
که بیاشوبد

جملاتی از کاربرد کلمه اشوبنده

«کنسرت» انتخاب کرده‌است. کاندینسکی در توسل به نیروهای کیهانی و حس انتزاعی موسیقی به‌طور ویژهای تحت تأثیر واگنر بود. این کیفیت‌ها با نگاره‌های پالودهٔ موسیقایی جیمز ابوت مک نیل ویسلر، که او هم با الهام از موسیقی در پی آفرینش موسیقی بصری بود، به طرز چشمگیری تفاوت داشت. اسب‌ها، سوارکارها، پیکره‌ها، ساختمان‌ها و بن مایهٔ چشم‌اندازهای ویژه دیگر در میان نیست؛ و دیگر نقش انتزاعی رنگ و خطوط رنگی و فرم، جای آن‌ها را گرفته‌است. این تصویر به آخرالزمانی و آشوبنده می‌آید، ولی این کیفیت‌های پویا به معنی تسخیر سخت دلی نیروهای کیهانی است، نه برای پیش گویی کردن یک آینده فاجعه بار.