اشهب ادهم

معنی کلمه اشهب ادهم در لغت نامه دهخدا

اشهب ادهم. [ اَ هََ ب ِ اَ هََ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب )اسب سیاه خنگ. ( مهذب الاسماء ). و رجوع به اشهب شود.

معنی کلمه اشهب ادهم در فرهنگ فارسی

اسب سیاه خنگ

جملاتی از کاربرد کلمه اشهب ادهم

مرکبش چون جز از پی حق نیست اشهب و ادهم است ابلق نیست
بروز تا ملک چین شود سوار بر اشهب چو شاه هند سحر گه شود پیاده ز ادهم
گشته از تازیانهٔ سهمت اشهب و ادهم جهان مرتاض
طمطراق اشهب و ادهم کجا ماند ترا کاشهب و ادهم ز روز و شب تو داری زیر ران
بر آخور او بادا دوبارگی عالم در دولت و پیروزی هم ادهم و اشهب
زود بینی کنون ز اشهب روز ادهم ناب شب شده ارجل
آدم خویش را به پردهٔ راز بوده ادهم جنیبت اشهب تاز
تا ز دور چرخ گردان اشهب روز سپید ادهم شب را بود پیوسته اندر پی دوان
رای او را زین زر بر پشت صبح اشهب است قهر او را داغ کین بر ران شام ادهم است
جز بر عکس اشهب عزم تو در صحرای چرخ ماه را بر ادهم ظلمت عنان نتوان گرفت