معنی کلمه اشنایی زدایی در دانشنامه آزاد فارسی
(یا: بیگانه گردانی یا بیگانه سازی) نوعی شگرد هنری. به این معنی که هنرمند در اثر خود به گونه ای نامعمول به پدیده ها بنگرد، آنها را غیر از آنچه که متعارف است توصیف کند و در نتیجه پدیده ها را از حوزه ی آگاهی روزمره خارج نماید. با استفاده از این شگرد مدت زمان درک خواننده طولانی تر شده و ادراک او از تصویر یا معنا به تعویق می افتد. برای مثال در شعر زیر از بیدل دهلوی واژگان ساده و آشنایی چون گرم، نوید، سروش، شکست، رنگ، دوش، شمع، عبرت، انجمن، بالیدن و جوش در ساختاری پیچیده و دشوار بیان شده اند و خواننده را وامی دارد تا دوباره و چندباره به واژه ها بنگرد و برای دریافت معنی شعر، معنای هر واژه و رابطه ی آنها را با یکدیگر به دست آورد:
گرم نوید کیست سروش شکست رنگ؟/ کز خویش رفته ایم به دوش شکست رنگ// مانند دود شمع، در این عبرت انجمن/ بالیده ایم، لیک ز جوش شکست رنگ
یکی از سویه های مهم آشنایی زدایی در شعر، غرابت زبانی اثر و نامتعارف بودن روش بیان است. آشنایی زدایی در شعر به صورت های گوناگونی شکل می گیرد که اهم آنها این سه مورد است: 1.آشنایی زدایی در حوزه ی قاموسی: کلمه ای در جایی یا به شکلی به کار رود که خلاف انتظار خواننده یا شنونده باشد. 2.آشنایی زدایی در نحو زبان: که ذهن خواننده به طور منطقی به سمتی کشیده می شود و سپس با اشاره ای و نکتهای، ناگهان نظر خواننده را به مستثنایی جلب می کند که معنی قبلی را از اساس دگرگون سازد. 3.آشنایی زدایی در ترکیب سازی: این ترکیبات همیشه کلمات تشکیل دهنده ی خود را از حالت عادی خارج می کنند. مثل ترکیب "کبوتران سلام" یا "دوزخ آشام" در شعر مولوی. آشنایی زدایی در شعر، از طریق هنجارگریزی صورت می گیرد.
این اصطلاح برای اولین بار توسط ویکتور شکلوفسکی (منتقد و از اولین فرمالیست های روس) به کار رفته است. این شگرد در شعر کلاسیک فارسی جز در میان شاعران سبک هندی، در شعر خاقانی_شروانی و خاصه مولوی زیاد به کار رفته و از شاعران معاصر سهراب_سپهری به وفور از بیگانه گردانی بهره گرفته است.
منابع:
http://www.naasar.ir/defamiliarization/