اسکندر جاه

معنی کلمه اسکندر جاه در لغت نامه دهخدا

اسکندرجاه. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) ( نواب نظام... ) یکی از ملوک حیدرآباد هند که عنوان نظام داشتند. وی در سنه 1217 هَ. ق. پس از وفات پدر نواب نظامعلی خان بتخت سلطنت جلوس کرد و پس از 2 سال فرمانفرمائی درسال 1244 هَ. ق. درگذشت و پسر او امیرفرخنده ناصرالدوله علی خان جانشین وی گردید. ( قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه اسکندر جاه در فرهنگ فارسی

یکی از ملوک حیدر آباد هنده که عنوان نظام داشتند .

جملاتی از کاربرد کلمه اسکندر جاه

یکی از فرماندهان صلیبی، در اسکندرون به نام استفان بلوآ با آگاهی از وضعیت ناامید کنندهٔ انطاکیه در پیش از شکست کربغا، شام را ترک کرد و در راه بازگشتش به فرانسه به امپراتور الکسیوس و سپاهش که در راه یاری صلیبیون بودند نیز هشدار داد و امپراتور نیز تصمیم گرفت به قسطنطنیه بازگردد. تصمیم به بازگشت الکسیوس و رها کردن جنگ در نظر صلیبیون خیانتی بزرگ بود و رهبران صلیبی، به ویژه بوهموند، با استفاده از این فرصت ایجادشده، سوگندهای وفاداری‌شان نسبت به الکسیوس را باطل اعلام کردند. در همان‌هنگام بوهموند ادعای حکومت انطاکیه را نمود، که با واکنش منفی دیگر رهبران به ویژه ریموند تولوز مواجه گشت. در نتیجه به دلیل سرگرم شدن اشراف در میان خودشان، ادامهٔ جنگ صلیبی و حرکت به سوی سرزمین مقدس برای شش ماه به تأخیر افتاد. هنگام بحث در مورد این دوره، یک دیدگاه تاریخ‌نگاری عام که توسط برخی از محققان مطرح شده این است که فرانک‌های شمال فرانسه، پروانسی‌های جنوب فرانسه و نورمن‌های جنوب ایتالیا خودشان را «ملت‌های» جداگانه می‌نامیدند، و از آنجایی که هریک تلاش داشتند جایگاه خودشان را بهبود دهند، موجب ایجاد درگیری و اغتشاش می‌شدند. تاریخ‌نگاران دیگری نیز در کنار اختلافات نژادی، مقصر و دلیل اصلی این درگیری‌ها را جاه‌طلبی‌های شخصی بر سر قدرت میان رهبران صلیبی دانسته‌اند.
ایا بمرتبت وقدر و جاه افریدون ایا بمنزلت و نام نیک اسکندر
گر ز عشقش فتنهٔ یأجوج خیزد در دلم بس بود جاه سَدیدی سَدّ اسکندر مرا
زیگموند فروید دربارهٔ اسکندر می‌گوید که او مطمئناً یکی از بزرگ‌ترین جاه‌طلبانی است که تا به‌حال زیسته؛ و شِکوه می‌کند که چرا هومری نبوده‌است تا از دستاوردهایش حماسه‌ای بسازد. با این‌حال، این روانکاو اتریشی، هرچند اسکندر را چونان چهره‌ای بزرگ و اسطوره‌ای می‌شناسد، کیفیات و شخصیتش را نمی‌ستاید؛ شاید چون در اون نوعی نارسیسیم (خودشیفتگی) شدید می‌دیده‌است. از سوی دیگر، ظاهراً با سزار بسیار همدردی می‌کرده‌است و او را به‌سان یکی از بزرگ‌ترین جنگجویان تاریخ که تنها ناپلئون قابل قیاس با او بوده، نامیده‌است.