اسکندر بت شکن

معنی کلمه اسکندر بت شکن در لغت نامه دهخدا

اسکندر بت شکن. [ اِ ک َ دَ رِب ُ ش ِ ک َ ] ( اِخ ) ( سلطان ) یکی از حکمرانان کشمیر. جد وی شاه میردرویش ، دین اسلام را در سرزمین مزبور داخل کرد. اسکندر در سال 796 هَ. ق. بجای پدر خود سلطان قطب الدین نشست و با کمال کامرانی قریب 23 سال فرمانروائی کرد. و تعداد بسیار از بتخانه های هندوان کشمیر را ویران ساخته در جای بعض آنها مساجد و جوامع بناکرد و از این رو به لقب بت شکن معروف گردید. ورود تیمورلنگ بهندوستان هم در زمان این سلطان بود و او هدایائی برای تیمور فرستاد. اسکندر بسال 819 در گذشت و پسر وی علی شاه جانشین او گردید. ( قاموس الاعلام ترکی ).

معنی کلمه اسکندر بت شکن در فرهنگ فارسی

یکی از حکمرانان کشتیر جدوی شاه میر درویش دین اسلام را در سر زمین مزبور داخل کرد .

جملاتی از کاربرد کلمه اسکندر بت شکن

نسبت از محمودیان داری و بهر عز دین همچو محمود آمدی بتخانه سوز و بت شکن
شداز چه مسجد ومیخانه باز بتخانه مگر نه بت شکن آمد شکسته شد اصنام
براهیم را باز گردان به من که گردد در این رزمگه بت شکن
چونخلیل بت شکن در عالم صورت به تیغ هرچه نقصان کرد دین را موجب تکمیل شد
خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر سنگین دلی که توبهٔ مارا شکسته است!
با ترس و بیم باش، که عشقست بت شکن امیدوار باش، که وصلست دلنواز
محمودوار بت شکن هند خوانش از آنک تاراج هند آز کند لشکر سخاش
استاده است تیشه به کف عشق بت شکن دل را مباد بتکده آرزو کنی
ز بت چون پاک سازد بت شکن بتخانه ما را؟ که می روید بت از دیوار و در کاشانه ما را
بت شکن و شو علی مرتضی تا که دهد جا به کتف، مصطفی