اسود بن یزید نخعی

معنی کلمه اسود بن یزید نخعی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَسْوَدِ بْن ِ یَزیدِ نَخَعی ، ابوعمرو یا ابوعبدالرحمان د ۷۵ق / ۶۹۴م ، از تابعین مشهور کوفه و یکی از زهّاد ثمانیه بود.
بی آنکه گزارشی از زمان تولد وی در دست باشد، روایت شده که دوره پیش از اسلام را درک کرده است و به اصطلاح از مخضرمین به شمار می آید.برخی از منابع کهن از این جهت که اسود، پیامبراکرم (ص ) را ندیده بوده ، او را از طبقه اول تابعین دانسته اند اما دیگران از آن جا که وی به روزگار پیامبراسلام (ص ) ایمان آورده ، او را در زمره صحابه شمرده اند. بیشتر منابع سال وفات او را ۵ق و برخی ۴ یا ۶ق ذکر کرده اند.

جملاتی از کاربرد کلمه اسود بن یزید نخعی

ق، بود که هارون یحیی برمکی را که استاندار خراسان بود برکنار کرد و بعد از یحیی، منصور بن یزید به جای وی روی کار آمد ولی طولی نکشید که با وجود مخالفت‌های یحیی، علی بن عیسی که سرپرست نگهبانان ویژه خلیفه بود به عنوان حاکم خراسان منصوب گشت ولی با این انتخاب، اتفاقات ناخوشایندی را برای عباسیان رقم زد و آشوب‌ها و شورش‌های متعددی را به دنبال آورد.
در سال ۱۸۰ هارون‌الرشید، منصور بن یزید را از حکومت خراسان عزل کرد و علی بن عیسی بن ماهان را عامل خراسان گرداند.
به عقیدهٔ وولکر پاپ، اسلام‌شناس، روایت منابع اسلامی از خلافت معاویه، فرزندش یزید و نوه‌اش معاویه بن یزید مبنای تاریخی ندارد، بلکه با تکیه بر مضمون «پدر ناعادل–پسر ظالم–نوهٔ ضعیف» که توصیف کتاب مقدس از سلطنت داوود (پدر)، سلیمان (پسر) و رحبعام (نوه) است، ساخته شده تا دخالت خدا در امور را نشان دهد.
در منطقهٔ شراف یا ذوحسم سوارانی به سرکردگی حر بن یزید پدیدار شده و از آنجا که هوا گرم بود، حسین دستور داد به آنان آب داده شود و سپس در آنجا به لشکریان حر انگیزه‌های حرکتش را اعلام کرد و گفت:
در حالیکه برادی می‌گوید این روایات از کتاب النهروان (که احتمالاً اثر عبدالله بن یزید فزاری در قرن ۲–۱ هجری/۸–۷ میلادی بوده‌است) اقتباس شده، قلهاتی چنین حرفی را مطرح نمی‌کند.
سهل بن محمدبن عثمان بن یزید سجستانی، معروف به ابوحاتم سجستانی از بزرگان علم وادب، فقه، حدیث و لغت دوران خویش در سیستان بوده‌است. وی از شاگردان ابوزید بلخی و ابو عبیده و اخفش بوده‌است.
وی در خلال یکی از یورشهایش به خراسان، به هرات روی آورد ولی با مقاومت عمرو بن یزید اَزْدی حاکم آن‌جا روبه‌رو شد.
حسین در پاسخ گفت که هیچ‌گاه خودش را همانند یک برده تسلیم نمی‌کند. او از اسب پیاده شد و دستور داد تا مهار اسب را ببندند؛ به نشانهٔ اینکه هرگز از معرکهٔ جنگ فرار نخواهد کرد. حر بن یزید ریاحی تحت تأثیر قرار گرفت و به سپاه حسین پیوست و کوفیان را به‌خاطر خیانت به حسین سرزنش کرد.
محمد باقر همزمان با حکومت معاویه، یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، مَروان بن حَکَم، عبدالملک بن مروان، ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عُمَر بن عبدُالْعَزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک زندگی می‌کرد. بیشتر دوران زندگی محمد باقر در مدینه صرف گسترشِ معارف اسلامی و تربیت شاگردان شد.
پس از آن، ابومسلم قحطبه را راهنمایی کرد تا نیرویی به رهبری ابوعون عبدالملک بن یزید خراسانی به شمال عراق بفرستد. در آنجا، در ذو الحجه ۱۳۱ (ژوئیه-اوت ۷۴۹)، ابوعون موفق شد عبدالله بن مروان، فرزند خلیفه اموی، را شکست دهد. در همین هنگام قحطبه از راه کرمانشاه و حلوان به عراق آمد، در حالی که ابن هبیره، فرماندار اموی عراق، به سوی شرق به جلولا پیشروی کرد تا با او مواجه شود. ارتش قحطبه نیز به سوی فرات پیشروی کرد و به سوی کوفه رفت. قحطبه در ۸ محرم ۱۳۲ (۲۷ اوت ۷۴۹) کشته شد و پسر او، حسن، به فرماندهی رسید. در کوفه، یک سالار یمانی، به نام خالد بن عبدالله القصر، پرچم عباسیان را برافراشت و کاخ فرماندار آنجا را محاصره کرد. او با پیروز شدن بر پادگان بنی امیه و به کنترل درآوردن شهر، حسن بن قحطبه را دعوت کرد