اسماعیل بن حسین جرجانی

معنی کلمه اسماعیل بن حسین جرجانی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جرجانی ، اسماعیل بن حسین، پزشک و نویسنده ایرانی قرن پنجم و ششم که به ویژه آثار پزشکی مهمی به زبان فارسی تألیف کرد.
برای او چندین لقب و کنیه ذکر شده است ، از جمله ابوابراهیم ، زین الدین ، شرف الدین ، علوی حسینی و طبیب علوی . به رغم اهمیت فراوان جرجانی در تطور دانش پزشکی در ایران ، دانسته های بسیاری از زندگی او در دست نیست . کهن ترین اطلاع از زندگی جرجانی نوشته مورخ همعصرش ، محمودبن محمدبن عباس خوارزمی (۴۹۲ـ ۵۶۸)، در کتاب گمشده تاریخ خوارزم می باشد که تنها به واسطه نوشته سمعانی به دست ما رسیده است . بر اساس نوشته خوارزمی ، جرجانی مدتها در گرگانج (از شهرهای پر رونق خوارزم در اوایل دوره خوارزمشاهیان ) زندگی کرد و در ۵۳۱ در مرو درگذشت . یاقوت حموی نیز اطلاع چندی در باره زندگی جرجانی به دست داده است ؛ بنا به نوشته او، جرجانی در جرجان به دنیا آمد. ابتدا در خوارزم و سپس در مرو زندگی کرد و در ۵۳۱ در همان جا درگذشت .
← نوشته یاقوت
برای وفات جرجانی تاریخهای متعددی ذکر شده ، که در میان آنها تاریخ مورد نظر یاقوت یعنی ۵۳۱ که بسیاری از معاصران نیز آن را نقل کرده اند، با توجه به ادامه زندگی جرجانی تا دوره حکومت مستقل اتسز در خوارزم صحیح به نظر نمی رسد. حاجی خلیفه که تاریخهای متعددی را برای سال فوت جرجانی بر شمرده ، سال ۵۳۵ را نیز ذکر نموده است . ابن ابی اصیبعه پادشاه معاصر جرجانی را علاءالدین محمد خوارزمشاه (حک: ۵۹۶ -۶۱۷)، از آخرین پادشاهان خوارزمشاهی ، دانسته است . این اشتباه به علت درک نادرست ابن ابی اصیبعه از نام علاءالدین که لقب قطب الدین محمد هم بوده ، رخ داده است و به نوشته های خواندمیر و حمداللّه مستوفی نیز راه یافته است .
اساتید
سمعانی و یاقوت تنها ابوالقاسم قشیری را به عنوان استاد جرجانی بر شمرده اند. در حالی که ، جرجانی پزشکی را از ابن ابی صادق نیشابوری (ح ۳۸۵ـ۴۷۰)، شاگرد بلافصل ابن سینا، آموخت . جرجانی خود در موارد متعدد در ذخیره خوارزمشاهی از او یاد کرده است . از دیگر اشخاص و منابعی که جرجانی به استفاده از آن ها در تألیف ذخیره خوارزمشاهی اشاره کرده ، از پزشکان اسلامی ، ابوعلی سینا، محمدبن زکریا رازی ، ابوالحسن طبری تُرَنجی و احمد فرخ هستند که البته از میان آنها تنها از احمد فرخ به عنوان استاد یاد کرده است ؛ از پزشکان یونانی ، جالینوس ، بقراط و اَهْرُن را نام برده و به هنگام برشمردن بیماریهای چشم ، به استفاده از مهم ترین اثر چشم پزشکی اسلامی ، تذکرة الکحالین علی بن عیسی کحال ، و به هنگام بحث در باره بیماریهای معده ، به بهره گیری از نسخه عیسی صُهاربُخت و داروهای ذکر شده در آن اشاره کرده است .
نقش جرجانی در در دانش پزشکی
...

جملاتی از کاربرد کلمه اسماعیل بن حسین جرجانی

منابعی نیز برای مطالعهٔ این عصر موجودند که در قرون بعدی تألیف شده‌اند اما حاوی اطلاعات مفیدی پیرامون موضوعات مختلف از جمله عباسیان و سرداران و امیرانشان همچون طاهر بن حسین می‌باشند.
آل حسنویه دودمانی ایرانی از کردان برزیکانی شیعه مذهب بودند که به مدت نیم قرن (۳۴۸–۴۰۵ ق/۳۳۸–۳۹۳ خ/۹۵۹–۱۰۱۵ م) در غرب کوه‌های زاگرس و در بین مرز‌های آذربایجان تا خوزستان فرمانروایی کردند. پایتخت آنان شهر دوین بوده است‌. بنیان‌گذار و مقتدرترین شاه این دودمان حسنویه بن حسین رئیس تیره برزیکانی و از دست‌نشاندگان بوییان بود که فرمانروایی خود را از شهر زور آغاز کرد و بعد‌ها پنج شهر مهم آن زمان منطقه یعنی نهاوند، دینور، شاپورخواست، بروجرد و اسدآباد را نیز فتح کرد. «بدر» پسر حسنویه، دژ سرماج را بر فراز کوهی در نزدیکی بیستون ساخت و تختگاه خود نمود. اما جانشین او «ظاهر» تنها یک سال قدرت را حفظ کرد و توسط شمس‌الدوله دیلمی خلع و سپس کشته شد. بنی عیاران بخش وسیعی از قلمرو غربی آن را تصرف کردند و جانشینان بلافصل آنها شدند. بخش‌های شرقی هم به دست بوییان و غربی نیز به دست کاکویان افتاد. در نهایت تمام قلمرو سابق آل حسنویه توسط طغرل بیک سلجوقی تصرف شد.
در آغاز حکومت عبدالله، خوارج در رأس مشکلات او قرار داشتند و به همین علت به گسیل پی‌درپی سپاهیانی به سیستان در راستای ممانعت از حرکت آنان به سمت خراسان، اقدام نمود. نخستین فرستادهٔ او به سیستان به نام محمد بن اَحْوَص، با وجود گردآوری سپاهی قدرتمند بر علیه خوارج، در مقابل آنان کاری از پیش نبرد و عبدالله به همین علت، عزیز بن نوح را با لشکری فراوان از غُربا که بنابر عقیدهٔ باسورث، از مردم خراسان و ماوراءالنهر هستند، به یاری محمد بن احوص فرستاد. با توجه به حضور مُطوعه در سیستان و کوشش‌های مردمی در جهت مقابله با خوارج، هستهٔ سپاه مذکور، متشکل از همین افراد بود. مطوعه گروهی بودند که سابقهٔ حضور در صفوف مبارزان بر علیه خوارج را تحت رهبری کارگزاران عباسیان، در کارنامهٔ خویش داشتند و در سرکوب شورش‌هایی همچون طغیان حَضین و عُمر بن مَروان، کمک‌های شایانی به خلافت عباسیان و هارون‌الرشید نمودند. اینان در زمان طاهر بن حسین نیز، تحت رهبری عبدالرحمان نیشابوری به مقاومت در برابر خوارج و مقابله با آنان پرداختند و به همین دلیل، بکارگیری‌شان توسط عبدالله در جهت مقابله با خوارج سیستان، دور از ذهن نمی‌نماید. ابن عَبدْرَبِه خطبه‌ای از عبدالله در هنگام نبرد با خوارج بیان کرده که نشانگر تکیهٔ بیشتر او بر گروه‌های مردمی است.
منابعی نیز برای مطالعهٔ این عصر موجودند که در قرون بعدی تألیف شده‌اند، اما حاوی اطلاعات مفیدی پیرامون موضوعات مختلف از جمله عباسیان و سرداران و امیران‌شان همچون طاهر بن حسین هستند.
طاهر بن حسین در پیروزی مأمون بر امین نقش برجسته ای داشت.
ارتقای جایگاه فضل در دستگاه خلافت و علاقهٔ وافر مأمون به او تا حدی پیش رفت که نبض تمام کارهای دولتی را دردست گرفت و تدابیرش بی‌کم‌وکاست مورد موافقت و استقبال مأمون قرار می‌گرفت؛ گرچه محبت فضل مدت‌ها پیش از به خلافت رسیدن مأمون در دل او جا گرفته بود و در اغلب امور از مأمون حرف‌شنوی داشت. هنگامی که امین، مأمون را از ولایتعهدی خلع کرد، فضل دستور داد تمام لشکریان به فرماندهی طاهر بن حسین در ری تجمع کنند و شرایط استقرار طولانی‌مدت را برای لشکریان فراهم کرد.
بدین ترتیب از مهم‌ترین نتایج جنگ میان امین و مأمون و درگیری میان وزیران و سرداران، امارت و سپس اعلام استقلال طاهر بن حسین و فرمانروایی فرزندان و نوادگانش در خراسان بود، که منجر به استقلال نسبتاً زیاد قسمت شرقی خلافت از پایتخت شد و با حکومت طاهریان بر سرزمین‌های وسیع شرقی، دوره‌ای جدید در تاریخ سیاسی حکومت‌های ایران رقم خورد که بعدها منجر به شکل‌گیری حرکت‌های استقلال‌طلبانه و در نتیجه پیدایش حکومت‌های متعدد نیمه‌مستقل و مستقل موسوم، به امارت اِسْتِکفا، شد. در کنار آن، عده‌ای دیگر از خاندان طاهری نیز به مدت چندین دهه، در قالب عاملان پلیس بغداد یا شُرطه به ایفای وظیفه و اعمال نقش و قدرت در مرکز خلافت عباسی پرداختند.
هارون برای سرکوب شورش رافع، مأمون را نیز به یاری هرثمه فرستاد و طاهر بن حسین نیز طبق درخواست هرثمه یا مأمون به آنان پیوست که در اثر مرگ هارون و اشتغال مأمون به برادرش امین، صلحی میان طاهر و رافع بن لیث برقرار گشت. پس از فراغت از غائلهٔ رافع و در اثر درگیری و کشمکشی که میان مأمون و امین شکل گرفت، مأمون، میان هرثمه و طاهر به پیشنهاد فضل بن سهل، سپهسالاری لشکر خود را به طاهر واگذار نمود و او را در راس لشکری برای فتح بغداد، پایتخت عباسیان و محل سکونت امین روانه کرد.
بعد از فتح ایران و از جمله کرمان به دست اعراب، این شهر تا مدت‌ها توسط والیان دستگاه خلافت اداره می‌شد؛ تا زمان طاهر بن حسین که توانست حکومت نیمه‌مستقل طاهریان را در شرق ایران تشکیل دهد، اما از زمان یعقوب لیث بود که برای اولین بار بخش مهمی از حکومت وابستهٔ صفاریان از خلافت مستقل شد.