استعاره انسان مدارانه

معنی کلمه استعاره انسان مدارانه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استعاره ی انسان مدارانه یا انسان انگاری یا تشخیص، معادل (personification) یعنی بخشیدن صفات و خصایص انسانی به اشیا و مظاهر طبیعت و موجودات غیر ذی روح یا امور انتزاعی.
استعاره ی انسان مدارانه یا انسان انگاری یا تشخیص، معادل (personification) یعنی بخشیدن صفات و خصایص انسانی به اشیا و مظاهر طبیعت و موجودات غیر ذی روح یا امور انتزاعی؛ به این معنی که شاعر، برای آنها خصوصیت انسانی تصور کند و صفت یا اعمال یا احساس های انسانی را به آنها نسبت دهد با این ترتیب به آنها حس و حرکت بخشد.
زیباترین گونه های صور خیال در شعر
یکی از زیباترین گونه های صور خیال در شعر، تصرفی است که ذهن در اشیا و عناصر بی جان طبیعت می کند و از رهگذر نیروی تخیل خویش بدان ها حرکت و جنبش می بخشد و در نتیجه هنگامی که از دریچه ی چشم او به طبیعت و اشیا می نگریم، همه چیز در برابر ما سرشار از زندگی و حرکت و حیات است و این مسئله ی ویژه ی شعر نیست، در بسیاری از تعبیرات مردم عادی نیز می توان نشانه های این گونه تصرف در طبیعت و اشیا را جست وجو کرد؛ اما در هر کسی این استعداد حد و مرزی دارد. بسیاری از شاعران هستند که طبیعت را وصف می کنند، اما کمتر کسانی از آنها می توانند این وصف را با حرکت و حیات همراه کنند، از جمله شاعرانی که از تشخیص بسیار بهره برده، منوچهری دامغانی (متوفی ۴۳۲هجری. قمری) است. تشخیص که نوعی اسناد مجازی و از مباحث فن بیان است، در ادبیات فارسی و عربی، همچنان که در ادبیات سایر ملل، به فراوانی به کار می رود و در ادبیات غرب از دیر باز به آن پرداخته شده است.
تشخیص در بلاغت غربی و کتب بلاغی عربی و فارسی
در بلاغت غربی اصطلاح (personification) یا انسان انگاری به عنوان فصلی جداگانه همیشه مورد تحقیق و بررسی بوده است. اما در کتب بلاغی عربی و فارسی اصطلاح ویژه ای به عنوان تشخیص یا انسان مداری وجود نداشته است و واژه ی «تشخیص» هم معادل واژه ی اروپایی آن است که بعضی از ناقدان معاصر عرب در برابر آن نهاده اند. با این حال بسیاری از خصوصیات این اصطلاح با تعریف هایی که قدمای بلاغت برای یکی از انواع استعاره، معروف به استعاره مکنیه داده اند، قابل تطبیق است.
استعاره مکنیٌه
...

جملاتی از کاربرد کلمه استعاره انسان مدارانه

دوره رنسانس و پس از آن مشاهده مى كنيم . ((يوتوپياى ))(131) توماس مور و((نيوآتلانتيس ))(132) فرانسيس بيكن ، نمونه هايى از آن آثار است . هر دو اثر يادشده روايت آرمان شهر انسانى هستند كه نويسندگان آثار مزبور، يا خود بر حسبتصادف بدان سامان راه يافته اند و يا گزارش آن را از زبان روايتگران جهانگردبازگو مى كنند. بويژه در اثر دوم ، ريشه هاى نگرش انسان مدارانه در عصر نويسندهمحسوس تر است .
در همين زمان است كه فيلسوفانى چون اگوست كنت و روان شناسانى چون اريك فروم از((مذهب انسانيت ))، ((هنر عشق ورزيدن ))، به انسان و اديان انسان مدارانه سخن مىگويند.
سهراب هنرمندی جستجوگر، تنها، کمال طلب، فروتن و خجول بود که دیدگاه انسان مدارانه‌اش بسیار گسترده و فراگیر بود. از این رو آثار وی همیشه با نقد و بررسی‌هایی همراه بوده‌اند. برخی از کتاب‌هایی که در مورد او به رشته تحریر درآمده‌اند بدین قرار هستند: «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره»، «نیلوفر خاموش: نظری به شعر سهراب سپهری» و «نگاهی به سهراب سپهری»وکتاب «آواز حقیقت».
با دقت و تاءمل در اين فقره ، به خوبى مى يابيم كه نه در اين نگاه و نه در ديدگاهياد شده از افلاطون ، در هيچ يك ، ردپايى از تفكرات انسان مدارانه قرون جديد مشاهدهنمى شود.
به طور كلى ، آنچه كه افلاطون در انتقاد از نظامهاى سياسى موجود مى گويد، نشان مىدهد كه به هيچ وجه يك تفكر انسان مدارانه ، در معناى جديد آن ، بر قضاوتهاى او حاكميتندارد. بويژه انتقادات وى نسبت به نظام دمكراسى ، كه از محصولات تفكر((انسانگرايانه )) در عصر جديد است ،
در ((نيوآتلانتيس )) بيكن از مذهب و مراسم مذهبى نيز يادى در ميان است . به عنوانمثال ، وى در شهر جديد خود از سالنهايى نام مى برد كه مردم براى عبادت در آن گردمى آيند و به پرستش خدا مى پردازند، اما او نيز مانند بسيارى از ((اومانيست ))هاىمعاصر خويش ، دين را در حاشيه قرار مى دهد و همان طور كه يادآور شديم ، مركزثقل مدينه فاضله او، علم جويى انسان مدارانه و معاش گونه است .