[ویکی فقه] استعاذه و توکل (قرآن). استعاذه، نوعی از توکل و اعتماد بر خداوند است. ... فاستعذ بالله من الشیطـن الرجیم• انه لیس له سلطـن علی الذین... وعلی ربهم یتوکلون. « (ای رسول ما) چون خواهی تلاوت قرآن کنی اول از شر وسوسه شیطان مردود به خدا پناه بر. • که البته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می کنند تسلط نخواهد بود.» (برداشت مزبور از جمله «انه لیس له... علی ربهم یتوکلون» که تعلیل برای «فاستعذ بالله» است، استفاده شده است. یعنی به جای اینکه استعاذه به صورت تعلیل ذکر شود، توکل ذکر شده. پس معلوم می شود که استعاذه نوعی از توکل است.) ← طلب پناه ۱. ↑ نحل/سوره۱۶، آیه۹۸. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۲۸۰، برگرفته از مقاله «استعاذه و توکل». ...
جملاتی از کاربرد کلمه استعاذه و توکل
3- استعاذه و پناه بردن به خداوند، بهترين راه بيمه ى انسان در گرفتارى هاست .(ربّ انّى اعوذبك )
اوصاف و خصوصياتى كه براى آدم (انسان كامل ) ثابت شد برخى از آنها جنبه مثبت دارد؛مانند: خليفه خدا بودن ، معلم فرشتگان شدن ، مسجود آنان قرار گرفتن ، شاگرد بىواسطه خدا شدن ، كلام خدا را شنيدن ، جمال الهى را با چشمدل ديدن ... و برخى صبغه منفى دارد؛ مانند: مورد دشمنى شيطان واقع شدن ، محسود قرارگرفتن ، مامور شدن به استعاذه و طرد شيطان .
آنچه اين استعاذه و پناه جويى را آسان مى كند اين است كه تاءثير جن در عالم فقط به اذن تكوينى خداست : و ما هم بضارّين به من اءحد إ لاّ بإ ذن اللّه ؛ چنان كه تاءثير فرشته در عالم ، بدين جهت است كه ماءمورى از ماءموران و سربازى از سربازان الهى است : وللّه جنود السموات والا رض (1640). محال است موجودى امكانى بدون اذن الهى ، بتواند مستقلاً اثر كند؛ زيرا چنين استقلالى براى موجود ممكن با ربوبيّت مطلقه خداوند از يك سو و با فقر و مسكنت ذاتى آن موجود از سوى ديگر سازگار نيست .
انسان قبل از شروع به سلوك و سير الى الله مستعيذ نيست ؛ و پس از آنكه سير تمام شدو از آثار عبوديت به هيچ وجه باقى نماند و به فناى ذاتى مطلقنايل شد، از استعاذه و مستعاذ منه و مستعيذ اثرى باقى نماند و جز حق و سلطنت الهيه درقلب عارف چيزى نيست ، و از قلب خود و خود نيز خبرى ندارد و ((اعوذ بك منك ))(201)نيز در اين مقام نيست . و چون حالت صحو و انس و رجوع رخ داد، باز استعاذه را حقيقىباشد، لكن نه چون استعاذه اى كه سالك را است ؛ و لهذا به حضرترسول ختمى - صل الله عليه و آله - نيز امر به استعاذه شده ؛ چنانچه خداى تعالىفرمايد: ((قل اعوذ برب الفلق ))(202) و((قل اعوذ برب الناس ))(203) و ((قل رب اعوذبك من همزات الشياطنى و اعوذبك ربان يحضرون .))(204)
6 استعاذه و پناه بردن به خدا، يكى از راه هاى بيمه شدن است . عصمت انبيا در سايه ى استعاذه و امثال آن است . (اعوذ...)
*باب رغبت و رهبت و تضرع و تبتل و ابتحال و استعاذه و مسئلت* بَابُ الرَّغْبَةِ وَ الرَّهْبَةِ وَ التَّضَرُّعِ وَ التَّبَتُّلِ وَ الِابْتِهَالِ وَ الِاسْتِعَاذَةِ وَالْمَسْأَلَةِ
زيارت يعنى قرار دادن خويش در حوزه استعاذه و استفاضه از امام .
نكته اساسى در اين ميان چگونگى واكنشهايى است كه پيامبران و مردم ديندار در برابرمستكبران سلطه گر، طاغوت ، و ديگر عواملمخل و مفسد دو محيط اجتماعى و بين المللى اولاً بايد داشته باشند و ثانياً عملاً در تاريخنشان داده اند. از مطالعه درسهاى پروردگار مى بينيم اولين واكنش ، احساس خطرى استكه از آنها مى كنند بطورى كه واكنشهاى بعدى آنان ماهيت آگاهانه ، ارادى ، سنجيده وطراحى شده پيدا مى كند. دوم ، درك بزرگى و استمرار تهديد است بطورى كه يقين مىكنند به تنهايى قادر به دفع آن نبوده بايد به پروردگار قادرمتعال پناه ببرند (استعاذه ) و از او يار بجويند (استعانت ) در اينجاست كه ولايت همگانىبا ولايت پروردگار پيوند محكم ترى پيدا ميكند. بدينسان واكنش بعديشان عبارت از دوبرهمكنشى است كه با خدا دارند و طى آن بر امكانات عظيم و گسترده و مداوم نظام هستىتكيه و توكل كرده آنها را به خدمت مقابله باعوامل مخل و مفسد محيط مى گيرند تا سجده اى كه فرشتگان بر پيشگاه نوع بشر كردهاند تحقق يافته استعاذه و استعانت بثمرم برسد.
15 ساحر دست به كارهايى مى زند، ولى تمام تاءثير و تاءثرات زير نظر خداست . مى توان از طريق پناه بردن به خداوند و استعاذه و توكّل و دعا و صدقه از توطئه ها نجات يافت . (و ماهم بضارين )
3 استعاذه و پناه بردن به خداى متعال ، يكى از سفارش هاى خداوند به انبيا و سيره ى پيامبران و اولياى الهى است .(376) (اعوذ بالرحمن )