ازگار

معنی کلمه ازگار در لغت نامه دهخدا

( آزگار ) آزگار. [ زِ ] ( ص ) تمام. کامل. تخت. شمرده. اَجْرَد. آزاد. جَرْداء: شش ماه ِ آزگار. یک سال آزگار.

معنی کلمه ازگار در فرهنگ معین

( آزگار ) (زَ یا زِ ) (ق . ) (عا. ) کامل ، تمام ، دراز، طولانی .

معنی کلمه ازگار در فرهنگ عمید

( آزگار ) ۱. تمام، کامل.
۲. دراز، طولانی، مداوم: یک سال آزگار، شش ماه آزگار.

معنی کلمه ازگار در فرهنگ فارسی

( آزگار ) کامل تمام : یک سال آزگار.
تمام و کامل
تمام، کامل، درازوطولانی، مانندیک سال آزگار

جملاتی از کاربرد کلمه ازگار

پاییزِ ۱۳۸۸ بیضایی گفت که پهلوان اکبر می‌میرد را تحتِ تأثیرِ گذرِ روزگارِ آزگار به شبِ یوجین اونیل نوشته‌است.
به علت اقامت آزگار ش در مصر او را خونجی مصری نیز خوانده‌اند.