از ان کجا

معنی کلمه از ان کجا در لغت نامه دهخدا

( از آن کجا ) از آن کجا. [ اَ ک ُ ] ( حرف ربط مرکب ) از آنکه. بعلت آنکه. بجهت آنکه. از برای آنکه :
تنم خمیده چو ذالست از آن کجا زلفت
بدال ماند و خالت چو نقطه بر سر ذال.معزی.در و یاقوت من از همت و جود تو سزد
زان کجا همت و جود تو چو بحر است و چو کان.؟ ( از آنندراج ).

معنی کلمه از ان کجا در فرهنگ عمید

( ازآن کجا ) = زیرا: تنم خمیده چو ذال است ازآن کجا زلفت / به دال ماند و خالت چو نقطه بر سر ذال (امیرمعزی: لغت نامه: ازآن کجا ).

جملاتی از کاربرد کلمه از ان کجا

قلقلش وصف سینه خویش است شرح بحر محیط از ان بیش است
کوه غم گشتم و آن می کشم از هر مویت که سر مویی از ان گونه تحمل نکند
از ان قبل که در آن ره بعینه گفتی که روضه های جنانند توده های رمال
سویدای دل آتش شد از حیرت سپند اینجا کسی چون چشم از ان رخسار آتشناک بردارد؟
از آن می ده که بزداید ز لوح سینه زنگ غم از ان می ده که افزاید به سر، سودای حیدر را
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ناگرویدگان گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ بنگرویم باین قرآن، وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ و نه بآن که پیش از ان بود از هیچ رسول و کتاب، و لو تری و اگر تو بینید، إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ آن گه که کافران باز داشته باشند نزدیک خداوند ایشان، یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلی‌ بَعْضٍ الْقَوْلَ‌ با یکدیگر باز میگویند سخن، یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بیچاره گرفتگان میگویند گردن کشان را: لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ (۳۱) اگر نه شما بودید ما بگرویدیمی.
ز روزگار مرا غصه ها بسی ست که نیست مجال آن که کنم شمه ای از ان تقریر
چشم من در تشنگی زان غرقه شد کاب از ان چاه زنخدان می کشد
ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ تسجر بهم جهنم عذاب دوزخیان انواع است: یکی از ان سلاسل است در دست زبانیه، زنجیرها آتشین که دوزخیان را بدان ببندند هر زنجیری هفتاد گز هر گزی هفتاد حلقه، اگر یک حلقه آن بر کوه‌های دنیا نهند چون ارزیز بگدازد، آن زنجیرها بدهن کافر فرو کنند و بزیرش بیرون کشند و بآن زنجیر ایشان را در حمیم کشند. حمیم آب گرم است جوشان، اگر یک قدح از ان بدریاهای دنیا فرو ریزند همه زهر شود، قدحی از ان بدست کافر دهند هر چه بر روی وی پوست و گوشت و چشم و بینی بود همه اندران قدح افتد، اینست که رب العزة فرمود: یَشْوِی الْوُجُوهَ.
از ان از سایه خود می گریزم هر طرف صائب که صید وحشی من سایه را قصاب می گیرد