اریستون

معنی کلمه اریستون در لغت نامه دهخدا

اریستون. [ اَ تُن ْ ] ( اِخ ) رجوع به اریستن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه اریستون

در طول مراسم معارفه در سنا، سناتور پلینی کوچک مدح بی‌انتهایی در ستایش وی نطق کرد که ضمن آن خواستار آن شد که در امر پیشبرد امور اداری دولت، به مجلس سنا اختیارات بیشتری تفویض شود. ترایانوس این درخواست‌ها را با گشاده‌رویی پذیرفت و بسیاری از سناتورها را به حکومت استان‌های روم فراخواند. با این‌حال او کنترل و نظارت نیرومندی بر این فرمانداران اعمال کرد، و نسبت به مایحتاج ایالات توجه خاصی مبذول می‌داشت و جواز ساختِ ساختمان‌های عمومی و عام‌المنفعه را برای خود طلب کرد. این امر به وی اجازه داد بسیاری از سناتورهای باج‌گیر و رشوه‌گیر را رسوا و تنبیه کند، سناتورهایی که از اخلاق و سیاست ملایم امپراتور پیشین، نروا، سوءاستفاده می‌کردند. ترایانوس یک نهاد قضائی تشکیل داد تا به این جُرم‌ها رسیدگی و نظارت کند، نهادی که آن را شورای بزرگان[یادداشت ۶۶] نام نهاد؛ در این نهاد قضایی بزرگ‌ترین حقوق‌دانان آن زمان شرکت داشتند، برای نمونه تیتیوس آریستون.[یادداشت ۶۷] بسیاری به سبب سوءمدیریت استان‌ها مورد بازپرسی و تفتیش واقع شدند، با وجود آن‌که سنا خود احکامی ملایم برای اینان صادر کرد.
این رفتار لاسدمونی‌ها را مضحک دانسته، دمارات پسر آریستون را خواست تا تحقیقاتی دربارهٔ لاسدمونی‌ها بکند.
به تلافی آن، کلئومنس از لئوتیدیداس، دشمن نسبی و شخصی دماراتوس خواست که تاج و تخت را به این دلیل که دماراتوس در حقیقت پسر آریستون نبود، بلکه از آگتوس، شوهر اول مادرش بود ادعا کند. کلئومنس به غیبگوی نیایشگاه دلفی رشوه داد تا به نفع لئوتیچیدس، به‌طور رسمی وی را پادشاه اعلام کند که در ۴۹۱ سال قبل از میلاد پادشاه شد.
آریستون (یونانی: Ἀρίστων) یک افسر سواره نظام مقدونی در جریان نبرد گوگمل بود.
دماراتوس یا دماراتُس (به یونانی: Δημάρατος)، از حدود ۵۱۵ سال قبل از میلاد تا ۴۹۱ قبل از میلاد، پانزدهم یوروپونتیدس، پادشاه اسپارتا، جانشین پدرش آریستون بود. وی به عنوان پادشاه، عمدتاً به دلیل مخالفت با پادشاه مشترک اسپارت، کلئومنس اول، شناخته می‌شود. وی بعداً به شاهنشاهی هخامنشی گریخت و در آنجا به وی پناهندگی و زمین داده شد و در حمله دوم پارس به یونان در سمت پارسیان جنگید. کلئومنس به پیشگوی دلفی رشوه داد تا بگوید دماراتوس پسر مشروع پدرش، پادشاه آریستون نیست تا او را به تبعید بفرستند و از اینکه سلطنت خود را از دست داده شرمنده شود.