ارث در دین داود

معنی کلمه ارث در دین داود در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ارث در دین داود (قرآن). «إرث» به باقی مانده اموال میت گفته می شود، که در اسلام قانون خاصی برای تقسیم آن در بین ورثهٔ میت بیان شده است.
ارث در دین داود علیه السّلام مشروعیت داشت.«و ورث سلیمـن داوود...» و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.»
تفسیر
در اینکه منظور از" ارث " در اینجا ارث چه چیز است؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است.بعضی آن را منحصر به میراث علم و دانش دانسته اند، چرا که به پندار آنها پیامبران ارثی از اموال خود نمی گذارند.بعضی دیگر منحصرا میراث مال و حکومت را ذکر کرده اند، چرا که این کلمه قبل از هر چیز آن مفهوم را به ذهن تداعی می کند.و بعضی علم سخن گفتن با پرندگان را (منطق الطیر).ولی با توجه به اینکه آیه مطلق است و در جمله های بعد هم سخن از علم به میان آمده و هم از تمام مواهب (أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ) دلیلی ندارد که مفهوم آیه را محدود کنیم، بنا بر این سلیمان وارث همه مواهب پدرش داود شد.

جملاتی از کاربرد کلمه ارث در دین داود

ارث در صورتى به دختر مى رسد كه متوفى فرزند پسر نداشته باشد.(219)
1188- حكم اجتماع عموها و دائيها در ارث در تهذيب ، ج 9، ص 324-325؛وسائل ، ج 17، ص 505، ح 32766.

مساءله 6 - در توريث طرفينى شرط است اينكه حاجبى از ارث در هيچ طرف نباشد، پس اگر در يك طرف حاجب باشد يعنى آن طرف محجوب از ارث ديگرى باعث نمى شود كه ديگرى هم از او ارث نبرد، بلكه ديگرى از او ارث مى برد با اينكه او از وى ارث نمى برد، مثل موردى مى ماند كه از آن دو نفري كه با هم مرده اند يكى اصلا مال نداشته باشد پس او كه مال ندارد از ديگرى كه مال دارد ارث مى برد ولى مالدار از او ارث نمى برد.

اين احتمال را نيز بعضى از مفسران دور ندانسته اند كه تعبير به ارث در اينجا اشاره به سرانجام كار مؤ منان است ، همچون ميراث كه در پايان كار به وارث مى رسد.

بعضى پنداشته اند كه اصلا نمى توانيم ارث در آيه مورد بحث راحمل بر ارث نبوت كنيم ، براى اينكه اگر چنين حملى بكنيم ديگر جائى براى جمله : (واجعله رب رضيا) باقى نمى ماند، چون پيغمبران همه رضى هستند، و بنابراين جمله مذكور لغو و بيهوده خواهد شد، و ليكن از آنچه ما قبلا گفتيم نقطه ضعف اين سخن بهدست مى آيد، و اين پندار كه كسبى بودن چيزى منافى با ارثى بودن آن است پندارى است غلط زيرا در كلام امام صادق (عليه السلام ) وراثت متعلق شده به چيزى كه كسبى نيست كه همان احاديث انبياء باشد.

از بعضى از روايات نيز استفاده كه از تعبير خير چنين به دست مى آيد كه اموال قابل ملاحظه اى باشد، و الا اموال مختصر احتياج به وصيت ندارد، همان بهتر كه ورثه آن را طبق قانون ارث در ميان خود تقسيم كنند، و به تعبير ديگرمال مختصر چيزى نيست كه انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصيت جدا كنند.

بنابر اين آيه اخير تنها حكم ارث را بيان نمى كند، بلكه معنى وسيعى دارد كه ارث همجزء آن است و اگر مشاهده مى كنيم كه در احكام ارث در روايات اسلامى و در تمام كتب فقهى به اين آيه و آيه مشابه آن در سوره احزاب استدلال شده ،دليل بر اين نيست كه منحصر به مساءله ارث باشد

از جمله هاى فوق استفاده مى شود كه ارث در ميان بنى اسرائيل فقط روى مساءله نسب دور مى زده است ، زيرا نامى از همسر در آن برده نشده است .

اشاره به انطباق حكم ارث در اسلام با احكام تكوينى و خارجى

امـا كـسانى كه معتقدند ارث در اينجا همان ارث معنوى است به قرائنى كه در خود آيه ، يا خارج از آن است تمسك جسته اند