ارتباط موسی با خداوند

معنی کلمه ارتباط موسی با خداوند در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خداوند در رابطه با ارتباط حضرت موسی (علیه السلام) با خودش فرمود: تو نسبت به ما مانند آن کودکی هستی که حتّی هنگام قهر مادرش، به مادر پناه می برد، و تنها او را حامی خود می داند، و در مناجات با ما می گویی: «ای خدا! تنها تو را می پرستم و تنها از تو کمک می جویم»، این است راز محبوبیت ویژه تو در پیشگاه من.»
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: خداوند به حضرت موسی بن عمران (علیه السّلام) وحی کرد: «ای موسی! آیا می دانی که چرا تو را برای هم کلامی خودم برگزیدم، نه دیگران را؟! » (با تو هم سخن شدم و تو به مقام کلیم الله» نائل شدی)موسی (علیه السّلام) عرض کرد: «نه، راز این مطلب را نمی دانم! »خداوند، به او وحی کرد: «ای موسی! من بندگانم را زیر و رو (و بررسی کامل) نمودم در میان آنها هیچکس را در برابر خودم، متواضع تر و فروتن تر از تو ندیدم. «یا موسی انّک اذا صلّیت، وضعت خدّک علی التّراب؛ ای موسی! تو هرگاه، نماز می گزاری، گونه خود را روی خاک می نهی و چهره ات را روی زمین می گذاری.»به این ترتیب، در می یابیم که عالیترین مرحله عبادت، کوچکی نمودن بیشتر در برابر خدا است.
عدالت دقیق خداوند
روزی حضرت موسی (علیه السّلام) از کنار کوهی عبور می کرد، چشمه ای در آنجا دید، از آب آن وضو گرفت، به بالای کوه رفت، و مشغول نماز شد. در این هنگام دید اسب سواری کنار چشمه آمد و از آب آن نوشید، و کیسه اش را که پر از درهم بود از روی فراموشی در آنجا گذاشت و رفت. پس از رفتن او، چوپانی کنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به کیسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت. سپس پیرمردی خسته، که بار هیزمی برسر نهاده بود کنار چشمه آمد، بار هیزمش را بر زمین گذاشت و به استراحت پرداخت.در این هنگام، اسب سوار در جستجوی کیسه پول خود به کنار چشمه بازگشت و چون کیسه اش را نیافت به سراغ پیرمرد که خوابیده بود رفته و گفت: کیسه مرا تو برداشته ای، چون غیر از تو کسی اینجا نیست. پیرمرد گفت: من از کیسه تو خبر ندارم. گفتگو بین اسب سوار و پیرمرد شدید شد و منجر به درگیری گردید. اسب سوار، پیرمرد را کشت و از آنجا دور شد. موسی (علیه السّلام) (که ظاهر حادثه را عجیب و برخلاف عدالت می دید) عرض کرد: «یا ربّ کیف العدل فی هذه الامور؛ پروردگارا! عدالت در این امور چگونه است.»خداوند به موسی (علیه السّلام) وحی کرد: آن پیرمرد هیزم شکن، پدر اسب سوار را کشته بود. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسب سوار به همان اندازه پولی که در کیسه بود به پدرچوپان بدهکار بود، امروز چوپان به حقّ خود رسید. به این ترتیب قصاص و ادای دین انجام شد، «و انا حکمٌ عدلٌ؛ و من داور عادل هستم».
نگاه به آن سوی پرده ها
امام باقر (علیه السّلام) فرمود: روزی موسی (علیه السّلام) در کنار دریا عبور می کرد، ناگاه دید صیادی کنار دریا آمد و دربرابر خورشید سجده کرد و سخنان شرک آلود گفت، سپس تور خود را به دریا انداخت و بیرون کشید، آن تور پر از ماهی بود، و این کار سه بار تکرار شد، در هر سه بار، تور او پر از ماهی بود. او ماهی ها را برداشت و از آنجا رفت. سپس صیاد دیگری به آنجا آمد و وضو گرفت و نماز خواند و حمد و شکر الهی را بجا آورد، آنگاه تور خود را به دریا افکند و بیرون کشید، دید توخالی است. بار دوّم تور خود را به دریا افکند و بیرون کشید، دید تنها یک ماهی کوچک در میان تور است. حمد و سپاس الهی گفت و از آنجا رفت.موسی (علیه السّلام) عرض کرد: «خدایا! چرا بنده کافر تو با اینکه با حالت کفر آمد آن همه ماهی نصیب او شد، ولی نصیب بنده با ایمان تو، تنها یک ماهی کوچک بود؟»خداوند به موسی (علیه السّلام) چنین وحی کرد: «به جانب راست خود نگاه کن.» موسی نگاه کرد، نعمت های فراوانی را که خداوند برای بنده مؤمن فراهم کرده مشاهده نمود. سپس خداوند به موسی وحی کرد: «به جانب چپ خود نگاه کن.» موسی (علیه السّلام) نگاه کرد، آنچه از عذاب های سخت را که خداوند برای بنده کافرش مهیا نموده دید. سپس خداوند فرمود: «ای موسی! با آن همه عذاب که در کمین کافر است آنچه را که به او (از ماهی های فراوان) دادم، چه سودی به حال او دارد؟ و با آن همه از نعمت های فراوان که برای بنده مؤمن ذخیره کرده ام، آنچه را که امروز از او بازداشته ام، چه ضرری به حال مؤمن خواهد داشت؟»موسی (علیه السّلام) عرض کرد: «یا ربّ یحقّ لمن عرفک ان یرضی بما صنعت؛ پروردگارا! برای کسی که تو را شناخته سزاوار است که به آنچه انجام دهی راضی و خشنود باشد.»
راضی شدن به مقدرات الهی
...

جملاتی از کاربرد کلمه ارتباط موسی با خداوند

موسی صدر تا زمانی که بختیار رئیس ساواک بود با آن نهاد همکاری کرد ولی وقتی بختیار تبعید شد همکاری خود را قطع کرد و به گروه مخالفان و تیمور بختیار پیوست. ارتباط موسی صدر با تیمور بختیار پس از تبعید بختیار به ژنو ادامه پیدا کرد و بختیار برای دیدن او و مخالفان شاه به لبنان می‌رفت. بختیار بین سالهای ۱۹۶۵–۱۹۶۷ معادل ۱۳۴۴–۱۳۴۶ هفت مرتبه به لبنان رفت. در این اثنا تیمور بختیار در یکی از سفرهای خود در ۲۳ فروردین سال ۱۳۴۷–۱۲ آوریل ۱۹۶۸ (به تصمیم مقامات لبنان و به ظاهر به‌دلیل اسلحه ای که در سفرهای قبلی نیز همیشه به‌همراه داشت!) دستگیر شد و به زندان افتاد. در جهت به دست آوردن تیمور بختیار، حکومت شاه پول هنگفتی در حد چند میلیون دلار را بین مسئولانِ عموماً رشوه خوارِ لبنانی شامل رئیس‌جمهور - رئیس مجلس و دادستان تقسیم کرده بود. برای این منظور حتی هواپیمایی از ایران برای بردن او فرستادند. تا جایی که دولت ایران رسماً در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۷ از دولت لبنان خواست بختیار را که در ایران به خیانت متهم شده بود به ایران تحویل بدهد. نفوذ موسی صدر بقدری در لبنان زیاد شده بود که برخلافِ تمامیِ این تلاشها توانست تیمور بختیار را از زندان آزاد کند. . این اتفاق باعث عصبانیت شاه شده و دستور داد سفارت ایران در لبنان تعطیل شود. حتی اثاثیه آن را نیز حراج نمود و بدین سان رابطه موسی صدر با شاه تا چند سال قطع گردید.