جملاتی از کاربرد کلمه ادمی و پری
طفیل نور امامند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری
وَ أَنَّا ظَنَنَّا و ما چنان میپنداشتیم أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اللَّهِ کَذِباً (۵) که آدمی و پری بر خدای دروغ نگوید.
چو آدمی و پری جمله یک زبان شده اند که در زمانه طغانشاه را سزد شاهی
ناله او به وقت گرز خوری بشنود غیر آدمی و پری
پس آدمی و پری جمع گشت بر من و گفت بده ز شرق نشانها که این دمت چو صباست
زنده از وی زمین و هفت فلک آدمی و پری و دیو و ملک
ز دیو و دد و آدمی و پری ز خورشید تا ذره ای بنگری
وانهمه دعویت به چارهگری؟ با دد و دیو و آدمی و پری
فتد به پای تو دولت نهد به پیش تو سر که آدمی و پری در ره تو بیسر و پاست
جمشید وار شاه نشسته میان باغ بربسته آدمی و پری پیش او میان