[ویکی فقه] آخرت در دین موسی. یهودیت از جمله ادیان معتقد به عالم آخرت است. اعتقاد به عالم آخرت یکی از عقاید مسلم دین یهود است.ان الذین ءامنوا و الذین هادوا و النصری و الصابئین من ءامن بالله و الیوم الاخر....کسانی که ایمان آوردند و کسانی که آیین یهودان و ترسایان و صابئان را برگزیدند، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کاری شایسته کنند، خدا به آنها پاداش نیک می دهد و نه بیمناک می شوند و نه محزون. بقره/سوره۲، آیه۶۲. عالم آخرت ، عالمی پایدار و ارزشمند در تعالیم موسی -علیه السلام- است.و الاخرة خیر و ابقی • ان هذا لفی الصحف الاولی • صحف ابرهیم و موسی.در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است!. . در کتب ابراهیم و موسی. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۷ - ۱۹. ۱. ↑ بقره/سوره۲، آیه۶۲. ...
جملاتی از کاربرد کلمه اخرت در دین موسی
هر که بر تنزیل بیتاویل رفت او به چشم راست در دین اعور است
«دونادون»، «دون به دون» یا «جامه به جامه» مفهومی در آیین یارسان یا اهل حق است که ارتباط نزدیکی با مفهوم تناسخ و حلول روح دارد. در دین یارسان، تناسخ به این مفهوم که روح بی هدف از یک کالبد به کالبد دیگر منتقل شود کاملاً نفی شده و از اساس رد میشود. اما مفهوم دیگری به نام دونبهدون شدن (که در ظاهر به فلسفه تناسخ شباهت دارد) حقیقتی جدا نشدنی از جهانبینی یارسانی است. یارسان میگوید که هر روحی باید در زمانی محدود (۵۰ هزار سال) سیری را برای تکامل خود طی کند و آن را با دونادون میشناسند.[نیازمند منبع]
حکومت و مدیریتی که قرآن برای بعضی از پیغمبران یا پیشوایان امر و والیان تجویز کرده است، و نظم و نسق امور جامعه را میرساند، به گفته مرحوم نایینی صرفاً «مباشرت» امور امت، به وکالت از طرف خود مردم است نه آمریت مستبدانه و حاکمیت علیالاطلاق. ضمن آن که اجرای همین وظیفه یا مأموریت، به نص آیاتی از قرآن، چه برای رسول و چه برای مؤمنین، صرفاً روی مشورت با خود مردم و همکاری آنها میتواند باشد؛ یعنی حکومت شورایی مردم بر مردم یا دموکراسی. همچنین بر خلاف ادغام دین و دولت، و الزامی که برای حاکمیت اجتماعی و سیاسی پیغمبران و بزرگان دین و فقهاء قائل شدهاند، نبوت و حکومت از نظر قرآن، دو مشغله و دو مسئله مستقل از یکدیگر میباشند. در میان همه انبیاء الهی، فقط سه چهار نفر آنها شغل نبوت و حکومت را توأماً به عهده گرفتهاند. نه هر پیغمبر یا رهبر دینی حاکم و سلطان است و نه هر حاکم و سلطان باید فرستاده خدا یا فقیه در دین باشد.
بعد از سهروز بفرمان شیخ غسل کند ونیت غسل اسلام آرد چنانک ابتدا هر کس که در دین خواستی آمد اول غسل اسلام بکردی آنگه از خواجه علیه السلام تلقین کلمه یافتی اینجا بران سنت غسل اسلام حقیقی کند و در وقت آب فرو کردن بگوید: خداوندا من تن را که بدست من بود بآب پاک کردم تو دل را که بامرتست بنظر عنایت پاک کن.
مارکس این نظر را میپذیرد که دین نشان دهنده از خود بیگانگی انسان است. اغلب تصور شدهاست که مارکس دین را رد میکرد، اما این به هیچ وجه حقیقت ندارد. او مینویسد دین قلب یک دنیای بی قلب است. پناهگاهی در برابر خشونت واقعیتهای روزانه. از نظر مارکس، دین به صورت سنتی آن ناپدید خواهد شد، و باید بشود، اما این از آن روست که ارزشهای مثبتی که در دین تجسم یافته میتواند به صورت آرمانهای راهنمای بهبود سرنوشت بشریت در این جهان درآید، نه به این علت که خود آرمانها و ارزشها اشتباه هستند. ما نباید از خدایانی که خودمان آفریدهایم بترسیم، و باید از بخشیدن ارزشهایی به آنها که خودمان میتوانیم تحقق دهیم خودداری کنیم.
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ ای خداوندی که شب محنت بروز شادی در آری، تا أمن بنده برداری که ایمنی نیست در راه تو! و روز شادی بر شب محنت درآری، تا نومیدیی بنده باز بری که ناامیدی نیست در دین تو!، لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ.
در دین و دل آتش زده کردی چو عزم میکده هر لحظه از می عربده بر زمره تقوا مکن
«وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ» و مکشید آن تن که حرام کرد اللَّه تعالی کشتن آن، «إِلَّا بِالْحَقِّ» مگر بفرمان خدای، «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» و هر کسرا بکشتند به بیداد، «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» وارث او را کردیم بفرمان خویش در دین خویش دست رسی، «فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ» تا مردم گزاف نکنند در کشتن، «إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً (۳۳)» که یاری اللَّه تعالی با آن خونست.
زاهد در دین زند «صفایی» کردن ز وی اجتناب بهتر
وابستگی میان اهورامزدا و آیین زرتشت آنچنان نزدیک است که بسیاری چنان میپندارند که پرستش این خدا از دین زرتشت سرچشمه گرفتهاست ولی دلایل بسیاری در دسترس است که نشان میدهد اهورامزدا ایزدی بسیار کهن است و زرتشت در دینآوری خود از این نام برای نامیدن خدای یگانه استفاده کردهاست. لازم به یادآوری نیست که گاه اتفاق میافتد که آیینی نو، نامهای کهن را مفهوم تازه میبخشد. نام مجرد مزدا باستانیتر از دین زرتشت است و حتی نقش اساسیای که در مزدیسنا به عهدهٔ این ایزد محول شدهاست نیز از طریق نوآوری زرتشتی نیست. صفت مزدیسنه (مزداپرست) که در پاپیروسهای آرامی زمان هخامنشی آمده دلیلی بر زرتشتی بودن هخامنشیان نمیتواند باشد چنانکه ذکر نام اهورامزدا در سنگ نبشتهها نیز دلیلی برای این امر محسوب نمیشود. در سنگنبشتههای هخامنشی نه تنها به زرتشت بلکه به هیچ مطلب دیگری که بتواند این سنگنبشتهها را رنگ زرتشتی دهد، اشاره نشدهاست.
با توجه به جایگاه او در دین نوعیلامی، حاکمان نخستینی که از خاندان هخامنشی برخاستند (همانگونه که در بایگانیهای اداری تخت جمشید آمده است) نیز او را میپرستیدند و نام او بیش از حتی اهورامزدا ذکر شده است.
برو تو علم عاشق گیر در دین که تا گردی چو منصور خدابین
چهرهٔ اسکندر در تاریخ روایی ایران شامل دو چهرهٔ کاملاً گوناگون است که هردوی آنها احتمالاً توسط موبدان نقل شدهاند و در نتیجه میتوان به آنها برچسب «زرتشتی» زد. یکی از این داستانها، اسکندر را با دیدی مثبت بهتصویر میکشد و در قالب اسکندر افسانهای در ادبیات پارسی تداوم مییابد، و به نظر میرسد که این سنت دستکم تا حدی دارای منشأ ناایرانی باشد، ولی روشن است که کاملاً با سنت داستانسرایی موبدان دورهٔ ساسانی ادغام شدهاست. دومین داستان دربارهٔ اسکندر، او را بهعنوان چهرهای «ملعون» (گُجَستَک) و مخرب دین زرتشتی توصیف میکند. در متونی از جمله ارداویرافنامه، بندهشن، دینکرد، زند وَهمَن یَسن، نامهٔ تَنسَر، و روایتهای پهلوی آذرفَرنبَغ و فرنبغ سروش از اسکندر بهعنوان کسی که اوستا را سوزاند و در دین زرتشتی گسست و خلل ایجاد کرد، یاد میشود.
رستگاری در دین به معنی نجات انسان از گناه و عواقب گناه است. هرچند معنای رستگاری در ادیان گوناگون یکی نیست، اما در ادیان کتاببنیاد مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام - رستگاری مسئلهای کانونی است.
در دین مانوی زروان داور نیست ولی تحت عنوان پدر بزرگی شناخته میشود و آفرینش خدایان به دستور او انجام میگیرد و در راس خدایان قرار گرفتهاست.
کسی کو عمر در دنیی بسر برد قوی مردی بوَد، در دین اگر مُرد
دگر به خُفیه نمیبایدم شراب و سماع که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است
وبر بیشتر برای رساله دیگرش شناخته شده است که ترکیبی از جامعهشناسی اقتصادی و جامعهشناسی دین بود: تأکید بر اهمیت تأثیر ویژگیهای فرهنگی نهفته در دین به عنوان ابزاری برای درک پیدایش نظام سرمایهداری (بر خلاف ماتریالیسم تاریخی کارل مارکس).[i] وبر ابتدا نظریه خود را در کتاب مهمش، اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری (۱۹۰۵) توضیح داد جایی که او ریاضتطلبی پروتستانتیسم را به عنوان یکی از مهمترین «خویشاوندیهای اختیاری» نسبت داد که منجر به پیدایش بازار محور سرمایهداری و اقتدار عقلانی - قانونی دولت - ملت در جهان غرب گردید.وبر با استدلال تقویت سرمایهداری به عنوان یک اصل اساسی پروتستانیسم، مدعی شد روح سرمایهداری در ارزشهای مذهبی پروتستان ذاتی است. «اخلاق پروتستانی» اولین بخش پژوهشهای گستردهٔ وبر در مورد ادیان جهانی است.
نینشوبور، «وزیر کهنالگویی خدایان» اساساً با اینانا مرتبط بود، اما میتوان او را به عنوان سوکال (وزیر الهی، خدایی همراه) آنو نیز توصیف کرد. ارتباط بین او و آنو از زمان سلطنت سلسله سوم اور به بعد گواهی شده است. نقش او به عنوان یک خدایی شفاعتدهنده محبوب در دین سومری ناشی از موقعیت او به عنوان خدمتگزار خداییان اصلی بود، که منجر به این باور شد که او میتواند با اربابانش، هم با اینانا و هم با آنو، از طرف درخواستکنندگان انسانی میانجیگری کند. خدایی دیگری که میتوان در همان نقش قرار داد ایلابرات بود. در متون مربوط به هزاره دوم پیش از دوران مشترک، نینشوبور و ایلابرات همزیستی داشتند و حداقل در برخی موارد نام نینشوبور، مذکر تلقی شد، و املای لوگوگرافی ایلابرات بود، برای مثال در ماری در نامهای شخصی. پیشنهاد شده است که تفاوت در جنسیت نینشوبور مربوط به تلفیقگرایی با ایلابرات است. الهه آماسگنودی را میتوان به عنوان سوکال آنو نیز در نظر گرفت، همانطور که در یک متن واژگانی بابلی باستان گواهی شده است. کاکا نیز در چند مورد در این نقش گواهی شده است، اگرچه در انوما الیش او سوکال آنشار است.
تو از نقصان و از بیشی نگویی چند اندیشی درآ در دین بیخویشی که بس بیخویش خویشانند