اختلاف قرائات در نزول

معنی کلمه اختلاف قرائات در نزول در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اختلاف در قرائات ناشی از اختلاف در دفعات نزول را اختلاف قرائات در نزول گویند.
صاحب تفسیر المبانی لنظم المعانی می گوید: وجه سوم از قرائت ها، آن است که بر حسب اختلاف نزول تغییر می کرد؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم قرآن کریم را در هر ماه رمضان به جبرئیل عرضه و با او مقابله می کرد. این کار زمانی صورت می گرفت که آن حضرت به مدینه مهاجرت کرد. اصحاب از آن حضرت وجوه قرائت ها را در هر عرضه و مقابله فرا می گرفتند. برخی از این اصحاب آن گونه که می خواستند، قرآن را قرائت می کردند، تا آن که خداوند آنان را مشمول لطف خویش قرار داد و بر قرائت های اعلام شده در آخرین عرضه یا در عرضه و مقابله سوم و چهارم متحد و مجتمع ساخت؛ تا آن جا که از آن پس جز در حروف و وجوه معدود یا الفاظ و عبارات نزدیک به هم، اختلاف چندانی باقی نماند.اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلّم هنگام نوشتن مصاحف به اختلاف های مربوط به حروف هجاء که مردم نیز حول آن متحد شده بودند توجه و آن ها را در مصحف ها ضبط کردند تا از بین نرود؛ از این رو، اختلاف مصحف های اهل شام ، عراق و حجاز در حروف و وجوه معدودی بر جای ماند.
نقد محققان
این وجه، را عده ای از محققان نقد کرده و مردود دانسته اند و روایاتی از اهل بیت علیه السّلام هم به این نکته تصریح می کند که قرآن با یک حرف و قرائت نازل شده و اختلاف ها بعدا پدید آمد.زراره از امام باقر علیه السّلام چنین نقل می کند:«ان القرآن واحد نزل من عند واحد و لکن الاختلاف یجیئ من قبل الرواة؛ قرآن، واحد است و از جانب (خدای) واحد نازل شده است و اما اختلاف، از ناحیه راویان پیدا می شود».همچنین، فضیل بن یسار به امام صادق عرض می کند که مردم می گویند قرآن بر هفت حرف نازل شده است. آن حضرت در پاسخ می فرماید: «کذبوا اعداءالله و لکنه نزل علی حرف واحد من عند الواحد؛ دروغ می گویند دشمنان خدا، بلکه قرآن بر حرف واحد و از نزد (خدای) واحد نازل شده است».

جملاتی از کاربرد کلمه اختلاف قرائات در نزول

در مورد اينكه گفته :((جامع و شامل سه مرتبه است ))، شيخ عارف ما ((دام - ظله العالى- فرموده : (ترتيب ) اين مراتب به همان نحو است كه حقايق غيبى از عالمعقل به مرتبه خيال و از آنجا به مرتبه حسنازل مى شوند، همچنان كه مثلا در نزول جبرئيل بر قلبرسول الله و متمثل شدن وى در عالم خيال ايشان - به گونه اى كه شرق و غرب راگرفته بود - و نزول او در حس شريف ايشان به صورت دحيه كلبى نيز به همانترتيب است .
O از عبارت ((لاتعجل بالقرآن ))(628) به دست مى آيد كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مجموعه آيات قرآن را مى دانسته و آن را پيش خوانى مى كرده است واين خود دليل روشنى است بر آنكه قرآن مجيد دو بار بر پيامبر نازل شده است ، يكبار به صورت دفعى و بار ديگر به شكل تدريجى و آنچه را پيامبر در نزول دفعى در شب قدر دريافت كرده بوده ، در هنگام نزول تدريجى ، قبل از وحى مى خوانده است .(629)
4- انسان حتّى در نزول عذاب بر خود عجول است . (فاءتنا بما تعدنا)
به وقار تو در نزول ملک به شکوه تو بر عقول فلک
كه مى رساند تمامى اشياء عالم نزد خدا موجودند، و بوجودى نامحدود، و غير مقدر با هيچتقدير موجودند، و تنها در هنگام نزول ، تقدير و اندازه گيرى مى شوند، چون كلمه(تنزيل ) بمعناى تدريج در نزول است .
5 عجله ى مردم در نزول عذاب بر كافران ، حكمت خدا را تغيير نمى دهد. (عسى اءن يكون ... الّذى تستعجلون )
و از كمتر چيزهايى كه به شما داده است ، يقين است ودل نهادن بر شكيبايى و كسى كه بهره اين دو فضيلت به او داده شده است ، پرواى آنچهرا از فوت شود نبايد داشت ، خواه قيام به نماز شب باشد، خواه اقدام به روزه و اگرصبر نماييد بر سختى و فقرى كه در آن هستيد دوست تر مى دارم از آنكه به من رسد ازهر يك شما مثل طاعت تمامت شما، وليكن من بيم دارم كه دنيا بر شما گشوده شود و بعضىاز شما كه توانگر و منعم شويد، نشناسيد بعضى را كه فقير و درويش باشند در آن وقتاهل آسمان هم شما را نشناسند و در نزول رحمت يا دفع و رفع بلا و نقمت ، جانب شما رااجابت نمايند.
سه طايفه مذكور اعوان جبرئيل در نزول وحى اند مى باشد
و اگر فرمود: (نزل به الروح ) براى اين بود كه كلمه(نزل ) را با حرف باء متعدى كند، نه اينكه بهقول بعضى باء را براى مصاحبت آورده باشد، تا معناى جمله اين باشد كه قرآن را بامعيت جبرئيل نازل كرده ، چون در اين مقام عنايت در اين نبوده كه با قرآن كسى هم آمده يا نه، بلكه عنايت تنها در نزول قرآن بوده .
اهل مدينه و شام و هم چنين عاصم كلمه (منزلها) را با تشديد (زاء) خوانده اند وساير قراء به طورى كه مجمع البيان گفته بدون تشديد قرائت كرده اند، و به نظرمى رسد بدون تشديد با قواعد موافق تر باشد، زيرا(انزال ) دلالت بر نزول دفعى دارد و مائده هم دفعتانازل شده نه به تدريج ، به خلاف (تنزيل )، كه همانطورى كه مكرر گفته ايماستعمال شايع تنزيل در نزول تدريجى است .
O تاءخير عذاب الهى مصالحى دارد؛ همچون توفيق توبه براى گنهكاران ، تولّدفرزندانِ مؤ من از والدين منحرف ، علاوه بر آنكه وجود افراد صالح و دعاى آنان ، سببتاءخير در نزول عذاب الهى مى گردد.