اختلاف قرائات در اسماء

معنی کلمه اختلاف قرائات در اسماء در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اختلاف قرائات در اسماء، اختلاف در قرائات ناشی از صورت های مختلف اسماء را می گویند.
ابو الفضل رازی موارد اختلاف قرائات صاحبان قرائت را در قالب ۷ وجه صورت بندی کرده است که یکی از این وجوه، اختلاف اسماء از جهت مفرد و تثنیه و جمع و تذکیر و تانیث و مبالغه و مانند آن است.
← به لحاظ مفرد و تثنیه و جمع
اختلاف قرائات در ابدال .

جملاتی از کاربرد کلمه اختلاف قرائات در اسماء

براى حق تعالى ظاهرى است و باطنى . باطنشامل وحدت حقيقه اى است كه براى غيب مطلق و كثرت علميه حضرت اعيان ثابته است وظاهر دائما به كثرت پوشيده است چون اسماء در مقام ظهور داراى صورت مخصوصه اندكه لازمه آن تكثر است و چون در اسماء طلب ظهور خاص و سلطنت و احكام آن است لذاتخاصم و نزاع در اعيان خارجى از آن جهت كه هر يك محتجب از ديگرى است پيش مى ايد پسامر الهى اقتضا مى كند كه مظهرى باشد تا حكمعدل الهى را در بين مظاهر اسماء پياده كند و نظام آنها را در دنيا و آخرت حفظ نمايد و بهحكم رب الرباب بين اسماء به عدالت عمل كند و هر يك از آنها را بهكمال ظاهر و باطن شان برسانند.
و معلوم است كه اسم هر قدر عمومى تر باشد آثارش در عالم وسيع تر و بركات نازلهاز ناحيه اش بزرگتر و تمام است ، براى اينكه گفتيم آثار، همه از اسماء است ، پسعموميت و خصوصيتى كه در اسماء است بعينه در مقابلش در آثارش هست ، بنابراين ، اسماعظم آن اسمى خواهد بود كه تمامى آثار منتهى به آن مى شود، و هر امرى در برابرشخاضع مى گردد.
و مراد از الحاد در اسماء تعدى از اسماء معين خدا و اضافه كردن اسمائى كه از طريقنقل نرسيده ، بوده باشد، و ليكن هم عهد بودن (الف لام ) و هم به معناى تعدى بودنالحاد مورد نظر و اشكالى است كه در سابق بيانش گذشت .
سر اين گونه روايات آن است كه عالم صورت حقيقت انسانيت است و انسانكامل مظهر اتم اسم شريف الله است و اسم مباركه اللهمشتمل همه اسماء است و در اسماء به حسب مراتب آنها متجلى است .
كاف در كلمه (ارايتك ) زائده است ، و هيچ محلى از اعراب ندارد، فقط معناى خطاب را مىرساند چنانچه در اسماء اشاره اين كار را مى كند، و مراد شيطان از اينكه گفت : (الّذىكرمت على ) آدم (عليه السلام ) است ، برترى دادن آدم بر ابليس همان است كه خداىتعالى او را وادار كرد كه تا بر او سجده كند، و چون نكرد از درگاه خودش براند.
تجلی حضرت آمد واحدیت در اسماء و صفات او بر تبت
نخستین کان هویت پرده در شد در اسماء و صفاتش جلوه‌گر شد
بنسبت جمله در اسماء و اکوان بود وضع نکاح ساری اینسان
بیا آیینهها گم کن در اسماء تو هم گم شو مهین اسمی بمانی
180- و براى خدا نامهاى نيكى است خدا را با آن بخوانيد، و آنها را كه در اسماء خداتحريف مى كنند (و بر غير او مى نهند و شريك برايشقائل مى شوند) رها سازيد آنان به زودى جزاى اعمالى را كه انجام مى دادند مى بينند.
راغب گفته است : قرن مردمى را مى گويند كه در يك زمان زندگى كنند و جمع آن (قرون) مى آيد و نيز گفته : كلمه (مدرار) در آيه (و ارسلنا السماء عليهم مدرارا) و آيه(يرسل السماء عليكم مدرارا) در اصل در (بفتحدال ) و دره (بكسر) بوده كه به معناى شير است و آنرا استعاره مى آورند براى باران ،نظير استعاراتى كه در اسماء شتران و اوصاف آنها به كار ميبرند، و گفته مى شود(لله دره ، و در درك بسيار باد خير تو)، و از همين باب است استعارهاى كه براىبازار مى آورند و مى گويند: (للسوق دره - بازار رواج و رونقى گرفته ).
و نيز اولياى خدا و دارندگان چنين قلبى طاهر به هيچ چيز و هيچ حادثهاى بر نميخورندمگر آنكه آن را نعمتى از نعمتهاى خدا يافته ، با ديد نعمت به آن مينگرند، نعمتى كه ازصفات جمال خدا و معانى كمال او حكايت دارد و عظمت وجلال او را بيان مى كند، در نتيجه اگر چيزى را توصيف مى كنند - بدان جهت است كه آن رايكى از نعمتهاى خدا مى بينند، و جمال خدا - در اسماء و صفاتش - را در آن چيز مشاهده مىكنند، و در هيچ چيز از پروردگار خود غافل و دستخوش فراموشى نمى شوند - قهرا اينتوصيفشان از آن چيز توصيف پروردگارشان است ، بهافعال و صفات جميل و در نتيجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ايشان براىخدا، چون حمد چيزى جز ثناء به فعل اختيارىجميل نمى باشد.
بوجه کمال کرد تجلی ز عیب ذات هویدا شد از تمام در اسماء و در صفات
و ذكـر الله و اخـتـصـاص آن از بـين اسماء ـ با آنكه به حسب كيفيت سلوك و نقشهتـجـلى اول به مظاهر اسم الله ، كه ساير اسماء است ، به مناسبت قلب سالك تجلى مىشـود، پـس از آن در آخـر تـمـامـيت سلوك در اسماء صفاتيه تجلى به اسم الله مى شود ـتـوانـد كـه بـه يـكـى از دو نـكـته باشد: يا اينكه اشاره به آن باشد كه تجلى به هراسـمـى تـجلى به اسم الله است ، از باب اتحاد ظاهر و مظهر خصوصا در حضرت الهيت .يا آنكه اشاره به غايت سلوك واحدى باشد كه تا آن محقق نشود سالك شروع بهسلوك احدى نكند.
و اعـتبار ديگر، اعتبار ذات است به حسب مرتبه تجلى به فيض مقدس و مقام ظهوراسـمـائى و صـفـاتـى در مـرائى اعـيـانـى . چـنـانـچـه مـقام واحديت به تجلى بهفـيـض اقـدس اسـت . و ايـن مقام ظهور اسمائى را مقام ظهور اطلاقى و مقامالوهيت و مقام الله نيز گويند، به حسب اعتباراتى كه در اسماء و صفاتمقرر است و نويسنده در مصباح الهداية شرح داده است .(1233)