معنی کلمه اخبار سلاجقه روم در دانشنامه اسلامی
اصل این کتاب؛ یعنی اخبار سلاجقه روم که در ۶۸۰ هجری نوشته شده است، به رویدادهای ۵۸۸ تا ۶۷۹ میپردازد و از آثار بسیار ارزش مند، درازدامن و مهم در اینباره به شمار میرود. این اثر که به گفته خود نویسنده، «مقامات عزمات سلطان اعظم علاء الخلق و الدین کیقباد» را نیز دربردارد، به فرمان وی نوشته شده و از همین روی، «الاوامر العلائیه فی الامور العلائیه» نام گرفته است. نثر این کتاب را «متکلف» و «مصنوع» میتوان خواند. استشهاد به آیات و احادیث و خطبه ها و شواهد شعری فارسی و عربی در آن فراوان دیده میشود و از منظرهای گوناگون به ویژه از دید دربرداشتن بسیاری از واژگان، عبارتها و اصطلاحهای درگاه و دیوان و آداب و رسوم و جزئیات زندگی دربار و مردم آن سامان، مهم است، اما به هر روی به دلیل پیچیدگی و سبک متکلفانه اش، به دشواری میتوان شرح رویدادی را از آن بیرون آورد.انگیزه نویسنده کتاب، تنها تاریخ نگاری نبوده، بلکه میخواسته است که با عبارت پردازی و لفظ بازی، فضل و دبیرپیشگی اش را اظهار کند و با این شیوه پرتصنع و تکلف، استادی اش را در «عربیت» و «ادبیت» به خوانندگان بنماید. وی پس از اینکه شاهکار ادبی اش را به پایان رساند، آن را به علاءالدین عطاملک بن محمد جوینی، نویسنده تاریخ جهانگشا تقدیم کرد که گویی به فرمان ایلخان مغول در آن هنگام والی بغداد بود.نثر تاریخ جهانگشا در ابن بیبی بسیار تاثیر گذارد و از اینرو، وی در این کتاب از همان نثر تقلید کرد، اما از عهده چنین کاری برنیامد و نتوانست بدان روانی و یکپارچگی بنویسد. ملخص گمنام این کتاب، به درخواست اهل فضل و به انگیزه آسان کردن خوانش این کتاب گسترده و فراهم آوردن زمینه برای بهره گیری آنان از این اثر بی مانند، دورنمایه اش را بدون اطناب و اغراق در تشبیهات، چکیده ساخت.
ساختار کتاب
این کتاب فصلبندی نشده است و مطالب آن، تنها با عنوان هایی از یکدیگر جدا شده اند. البته مصحح محترم با تقسیم شمارشی هر صفحه به چهار بخش پنج تایی، کار محققان را در ارجاعات نسخه شناختی یا پژوهشی آسان میکند. مقدمه مصحح بر این کتاب، پنج فصل دارد و شیوه نویسنده آن، گزارشی (توصیفی) است.
گزارش محتوا
تلخیص کننده الاوامر العلائیه ، در بخش نخست این مختصر، به شرح ویژگیهای نثری و پژوهشی آن اثر و انگیزه اش در چکیده کردن آن میپردازد. نخستین رویداد یادشده در این کتاب، ولیعهدی سلطان قلج ارسلان، غیاث الدین کیخسرو است. سلطان سعید که خود را در آستانه مرگ میدید، کوچکترین فرزندش، غیاث الدین را که از میان یازده برادرش به پدر نزدیکتر بود، نزد خود فراخواند گفت: تو را در خور شاهی دیدم و از اینرو، بر مردم میگمارم و سپس به سفارشهای اخلاقی و سیاسی پرداخت و در محضر درباریان، ولیعهدی اش را اعلام کرد (۵۸۸ ق).برادران وی از سر حسد ، نزد ملک رکن الدین، برادر بزرگترشان رفتند و او را به دشمنی و درگیری با غیاث الدین برانگیختند و وی به گرفتن ملک از برادر کوچک خود شتافت. گزارش ماجرای جنگ این دو برادر در قونیه و صلح آنان درباره هجرت (جلای) غیاث الدین به هر جا که می خواهد، و رویدادهایی که برای وی در غربت پیش آمد و رفتنش به ارمنستان ، ملطیه و شام و پذیرایی پادشاهان آن سرزمینها از وی، درونمایه بخشهای بعدی این کتاب است.
← ماجرای رفتن غیاث الدین به استانبول
...