احمد بن هلال کرخی

معنی کلمه احمد بن هلال کرخی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] احمد بن هلال کرخی از پیروان اهل بیت و منحرف از مهدویت است، وی مشهور به غلو است. وی مورد نکوهش امام حسن عسکری (علیه السلام) و برخی گفته اند مورد نکوهش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.
احمد بن هلال، اهل روستای بزرگی از منطقۀ نهروان بود که میان واسط و بغداد قرار دارد. گفته شده است وی از یاران حضرت هادی (علیه السّلام) یا امام عسکری (علیه السّلام) بود. وی مشهور به غلو و مورد لعن و نفرین ابدی است. نخست از افراد مورد اطمینان حضرت عسکری علیه السّلام و از اصحاب ویژه و روایت کننده از امامان معصوم علیهم السّلام بود.
نکوهش امام
۵۴ بار به زیارت خانه خدا رفت که بیست بار آن با پای پیاده بود، اما دچار کژی شد؛ به گونه ای که حضرت عسکری (علیه السّلام) او را بسیار نکوهش کرد و درباره اش فرمود: احذروا الصوفی المتصنع: از این صوفی ریاکار و بازیگر پروا کنید. برخی نیز این جمله را در نکوهش او، از جانب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دانسته اند که در هرحال نشانگر پلیدی و گمراهی این مرد است. او تا زمان نیابت محمد بن عثمان زیست و با سماجت بسیار، سفارت آن جناب را انکار کرد. از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دربارۀ لعن و نفرین بر او و لزوم بیزاری از کارهایش توقیعی صادر شد.
القاب در کتب رجالی
بیشتر کتاب های رجالی، به او لقب عبرتایی داده اند. شیخ طوسی در کتاب الغیبه وی را کرخی نامگذاری کرده و به او بغدادی نیز گفته شده است.
دوری جستن مردم از احمد
...
[ویکی شیعه] احمد بن هِلال عَبَرتائی بَغدادی(۱۸۰-۲۶۷ق) معروف به احمد بن هلال کَرْخی از اصحاب امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) بود که نیابت محمد بن عثمان را منکر شد و بدین جهت در توقیع منسوب به امام زمان(عج) لعن شده است.
احمد بن هلال همچنین متهم به غلو بوده، شیخ طوسی در کتاب الغیبه او را در شمار مدعیان نیابت خاصه آورده است.
احمد بن هلال در سال ۱۸۰ق زاده و در سال ۲۶۷ق درگذشت. نام وی در کتاب های رجالی احمد بن هلال عبرتائی ثبت شده است. عبرتائی منسوب به عبرتاء، روستایی از نواحی نهروان بین واسط و بغداد بوده است. شیخ طوسی به او نسبت بغدادی نیز داده است.

جملاتی از کاربرد کلمه احمد بن هلال کرخی

امیر محمد بن هلال هذبانی از سران نامدار هذبانی بود. او به همراه دیگر هذبانیان در سال ۲۹۳ قمری در موصل قیام کرد. سپس امیر محمد ادعای استقلال کرده و به موصل لشکرکشی کرد. فرمانروای موصل،ابوعبدالله حمدانی علیه امیر محمد لشکرکشی کرد ولی در معروبه از او شکست خورد. ابو عبدالله دست به دامان المکتفی بالله خلیفه عباسی شد. خلیفه نیرویی را به کمک ابو عبدالله فرستاد. ابو عبدالله به کمک این نیرو امیر محمد را شکست داده و از او خواست تا با هذبانیان به آذربایجان کوچ کند. نبرد بین آنان سه سال به طول انجامید. در انتها امیر محمد با ابو عبدالله صلح کرد.
بارى ، طبرى سخن خود را درباره نافع بن هلال جملى چنين ادامه مى دهد: جملى با حملات پياپى خود دوازده تن از رزم آوران كوفه را به خاك هلاك افكند، اين رقم غير از تعداد كسانى است كه با ضربات شمشيرش خسته و مجروح گرديده اند.
نافع بن هلال كه يكى از شجاعان لشكر امام حسين عليه السلام بود، تيرهاى مسموم داشتو اسم خود را بر فاق تيرها نوشته بود، شروع كرد به افكندن آن تيرها بر دشمن وپيوسته با آن تيرها جنگ كرد تا تمام شد، آنگاه دست زد به شمشير آبدار و شروع كردبه جهاد، پس دوازده نفر و به روايتى هفتاد نفر از لشكر پسر سعد بهقتل رسانيد بغير آنان كه مجروح كرده بود، پس ‍ لشكر بر او حمله كردند و بازوهاى اورا شكستند و او را اسير نمودند.
ابونصر بِشْر بن حارث بن عبدالرحمن بن عطاء بن هلال مروزی بغدادی (زادهٔ ۱۵۰ هـ. ق در مرو - درگذشتهٔ ۲۲۷ هـ. ق در بغداد) معروف به «بِشْرِ حافی» (پابرهنه) است، عارف، صوفی و محدث در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری بوده‌است. بیشتر عمرش در شهر بغداد ساکن بود. اکنون مقبره‌ای به نام بِشْرِ حافی درشهرستان انار روستای بِشْرآباد مورد احترام و زیارت مردم منطقه است..
عمرو برادرى داشت به نام على بن قرظه كه در سپاه مخالف ، يعنى سپاه عمر سعد مى جنگيد. چون برادرش در سپاه امام شهيد شد، على بانگ برداشت : اى حسين ! اى دروغگوى فرزند دروغگو! برادرم را از راه به درى و فريب دادى و سرانجام به كشتنش دادى ! امام پاسخ داد: خداوند هرگز برادرت را گمراه نكرد، بلكه او را به راه حق رهنمون كرد و تو را به وادى گمراهى افكند. على ، چون اين پاسخ را از امام شنيد، گفت : خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم ، يا سرم به باد رود. اين بگفت و به امام حمله برد. نافع بن هلال مرادى سر راهش را بگرفت و با شمشير ضربه اى سخت بر او وارد كرد كه نقش بر زمين شد، ولى يارانش برجستند و به شتاب جسم مجروحش را از ميدان به در بردند و از مرگ حتميش رهانيدند و سپس به مداوايش ‍ پرداختند كه بعدها بهبودى يافت .

- آنگاه كه ((احمد بن هلال كرخى ))منحرف شد و برخى از ضروريات دينى را انكارنمود و خود به جاى (( محمد بن عثمان عمرى ))ادعاى نيابت كرد، توقيعى از ((ناحيهمقدسه ))صادر شد

و در كافى به سند خود از عباس بن هلال الشامى ، غلام ابى الحسن (عليه السّلام ) از آنجناب روايت كرد كه گفت : خدمت آقايم عرض كردم : فدايت شوم ، مردم چقدر دوست مى دارندكسى را كه غذاى ناگوار بخورد و لباس خشن بپوشد و در برابر خدا خشوع كند،فرمود: مگر نمى دانى كه يوسف پيغمبر، كه فرزند پيغمبر بود همواره قباهاى حرير،آنهم زربافت مى پوشيد، و در مجالس آل فرعون مى نشست و حكم مى كرد، و مردم هم بهلباس او ايراد نمى گرفتند، چون مردم محتاج لباس او نبودند، مردم از او عدالت مى خواستند.

نافع بن هلال دلش در خيمه تن بى تابى مى كند؛ مبادا دشمن نامرد برمحمل تاريكى بنشيند و به خيام حرم يورش آورد، مبادا درخيال خائن دشمن ، محاصره و هجومى ناگهانىشكل بگيرد. مبادا كه من اينجا نشسته باشم ...
4 - (احمد بن هلال الكرخى ) از اصحاب حضرت عسكرى عليه السلام بوده .
حميد بن مسلم مى گويد چون تشنگى بر حسين و يارانش غالب شد، برادرش عباس بن على را بخواند و وى را همراه با سى سوار و بيست پياده با بيست مشك براى آوردن آب ماءمور كرد. اين عده شبانه خود را به كنار آب رسانيدند. نافع بن هلال ، كه پرچمدارشان بود، پيشاپيش ايشان خود را به شريعه رسانيد. عمرو بن حجاج ، كه ماءمور نگهبانى از شريعه بود، بانگ برداشت : كيستى و چه مى خواهى ؟ نافع پاسخ داد: آمده ايم تا از اين آب كه بر روى ما بسته ايد بياشاميم . عمرو گفت : بنوشيد كه گوارايتان باد! نافع گفت : نه به خدا، آب نمى نوشم در حالى كه حسين و يارانش همگى تشنه مى باشند. عمرو پيش آمد و گفت : خير، آنها اجازه نداده اند از اين آب بنوشند. ماءموريت ما در اينجا همين است . اما نافع ، كه يارانش نزديك شده بودند، به پياده ها دستور داد كه مشكهايتان را پر كنيد. پياده ها هجوم بردند و مشكهاى خود را از آب پر كردند. آنگاه عمرو و يارانش به آنان حمله برند، ولى عباس بن على و نافع جلوى ايشان را گرفته ، حملاتشان را دفع كردند آنان به ياران خود ملحق شدند و فرياد زدند: حركت كنيد. و خود، مقابل نافع و يارانش قرار گرفتند.