احمد بن محمدعلی بهبهانی

معنی کلمه احمد بن محمدعلی بهبهانی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهبهانی، آقااحمد، عالم شیعی سده سیزدهم، و یکی از چهره های برجسته خاندان وحید بهبهانی (آل آقا) است. وی افزون بر مقام علمی و تألیفاتش، به دلیل سیر و سیاحتش در ایران، عراق و هند و بر جای نهادن خاطرات باارزشش، منزلت ویژه ای دارد.
آقااحمد، به نوشته خودش در مرآت الاحوال که شرح حال وی به قلم خود اوست، در ۱۱۹۱ در کرمانشاهان به دنیا آمد.
تحصیلات ایشان
از شش سالگی تحصیل عربی و فارسی و نیز متون فقهی را نزد پدرش آقامحمدعلی بهبهانی (متوفی ۱۲۱۶) و برادرش آقامحمد جعفر (متوفی ۱۲۵۹) آغاز کرد. در هفده سالگی مادرش را از دست داد و در بیست سالگی برای ادامه تحصیل عازم عتبات عالیات شد و در مسیر خود، با عالمان شهر کاظمین دیدار کرد و پس از سکونت در نجف و ازدواج، تحصیل خود را به سرعت ادامه داد.
آقا احمد بن محمد علی بهبهانی، مرآت الاحوال جهان نما، ج۱، ص۱۹۸ـ ۱۹۹، قم ۱۳۷۳ ش.
برخی از استادان وی عبارت بودند از: ملامحمد اسماعیل عَقْدائی یزدی (متوفی ۱۲۴۰)، آقاسید مهدی طباطبائی مشهور به بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲)، و شیخ جعفر نجفی (متوفی ۱۲۲۸)، در فقه.
آقا احمد بن محمد علی بهبهانی، مرآت الاحوال جهان نما، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۶، قم ۱۳۷۳ ش.
...

جملاتی از کاربرد کلمه احمد بن محمدعلی بهبهانی

وضعیت خوزستان در روزگار مظفرالدین‌شاه قاجار دچار وضعیتی بحرانی بود. از یک سو، خزعل دست به هر کاری می‌زد، تا پایه‌های حکومت خود را مستحکم‌تر کند و از طرف دیگر خانان بختیاری در زمستان‌ها منطقه را مورد حمله و قتل و غارت قرار می‌دادند. شیخ خزعل نیز از این فرصت استفاده کرد و برای بسط قدرت و نفوذ خود در اطراف محمره توسط مشاور و پیشکار خود حاج محمدعلی بهبهانی معروف به «رئیس‌التجار» با دولت مرکزی وارد گفتگو شد و سرانجام توانست حکمرانی اهواز را به دست آورد و جزیرهٔ آبادان، بهمنشیر، رود کارون، هندیجان، ده ملا و شادگان را به عنوان املاک شخصی صاحب گردد. اگر چه این املاک قابل فروش به بیگانگان نبود؛ اما اجاره دادن به آنان مانعی نداشت. خود این اصل بعدها زمینه‌ای برای ایفای نقش خزعل در حفظ منافع شرکت نفت ایران و انگلیس در خوزستان شد. از سوی دیگر وی، برای تحکیم پایه‌های قدرت خود با خاندان قاجار وصلت کرد. با وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ ه‍.خ میدان برای فعالیت هر چه بیشتر شیخ خزعل باز شد. وی مشایخ عرب از جمله حویزه، شیخ بنی‌طرف، شیخ آل کثیر، شیخ آل‌خمیس و… را از میان برداشت و عشایر ایشان را تحت فرمان خود درآورد و آنان را مجبور ساخت که مالیات خود را به صورت تمام و کمال به شیخ بپردازند. دولت مرکزی ایران به علت نداشتن نیروی نظامی کارآمد و منظم در هنگام وقوع انقلاب مشروطیت، در وضعیتی نبود که بتواند به اوضاع جنوب‌غربی کشور توجه داشته باشد.
نورعلیشاه در روزگار جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و پس از فوت پدرش در سال ۱۱۹۹ قمری، معصوم‌علیشاه با اجازه‌ای که از طرف قطب سلسله نعمت‌اللهی شاه سیّد علیرضا دکنی (رضاعلیشاه دکنی) داشت وی را به عنوان جانشین خود و شیخ‌المشایخ شاه سیّد علیرضا دکنی (رضاعلیشاه دکنی) انتخاب کرد. پس از قتل معصوم‌علیشاه به اغوای آقا محمدعلی بهبهانی، نورعلیشاه در بسیاری از بلاد مسافرت کرد و در هر دیار بود به سبب استقبال بسیار از او مورد آزار مخالفان عرفان و تصوّف واقع می‌شد. عاقبت در عتبات عالیات سکونت گزید و برای زائران سقّایی می‌کرد.
ابراهیم هرگز در ملاء عام شراب نمی‌نوشید و سعی می‌کرد خود را فردی مذهبی نشان دهد. او به حج رفت و ترجیح داد مردم از او به عنوان «حاجی» یاد کنند. او برای آخوندهای شیراز نیز احترام زیادی قائل بود و همیشه زکات خود را می‌پرداخت. ابراهیم از طرفداران مجتهدین اصولی و از یاران آقا محمدعلی بهبهانی و از این رو دشمن جریان صوفی نعمت‌اللهی بود.