احسان به خویشاوندان

معنی کلمه احسان به خویشاوندان در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] احسان به خویشاوندان (قرآن). احسان به خویشاوندان از سفارش های خداوند به مردم است.
احسان به خویشاوندان، از سفارش های خداوند به مردم:۱. واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل... وبالولدین احسانا وذی القربی... ۲. واعبدوا الله... وبالولدین احسـنا وبذی القربی... ۳. ان الله یامر بالعدل والاحسـن وایتآی ذی القربی... یعظکم لعلکم تذکرون.
اولویت احسان به خویشان
۱. احسان به خویشاوندان، ارزشمندتر از احسان به یتیمان: واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل... وبالولدین احسانا وذی القربی والیتـمی ... (بنابراین که تقدیم «ذی القربی»، برای بیان اولویت باشد، برداشت یاد شده قابل استفاده است.) . واعبدوا الله ولاتشرکوا به شیـا وبالولدین احسـنا وبذی القربی والیتـمی ... ۲. احسان به خویشاوندان نیازمند، ارزشمندتر از احسان به مسکینان:واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل... وبالولدین احسانا وذی القربی والیتـمی والمسـکین... . واعبدوا الله... وبالولدین احسـنا وبذی القربی والیتـمی والمسـکین...

جملاتی از کاربرد کلمه احسان به خویشاوندان

و در كتب معتبره حديث روايت شده كه شخص كافرى همسايه مسلمانى داشت كه با او نيكوئىو مدارا مى كرد، چون آن كافر بمرد و بر حسب وعده الهى به جهنم رفت حقّ تعالى خانهاى از گِل در وسط آتش ‍ بنا فرمود كه حرارت آتش به وى ضرر نرساند و روزى او ازغير جهنم برسد و به او گفتند اين سزاى آن نيكويى است كه آن به مسلمان رسانيدى(494). هر گاه حال كافر به واسطه احسان به مسلمانى اين گونه باشد، پسچگونه خواهد بود حال مختار كه اين نحو سيرت مرضيّه او بوده و اخبار معتبره در بابفضيلت القاء سرور در قلب مؤ من زياده از آن است كه احصاء شود.
10 علاوه بر پرداخت زكات ، احسان به مستمندان و ايتام نيز لازم است . در آيه هم زكات آمده و هم احسان به مساكين . (احسانا... والمساكين ... واتوا الزكوة )
O در احاديث ، در مورد احسان به والدين بسيار سفارش شده و از آزردن آنان نكوهش به عمل آمده است :
ان الله يامر بالعدل و الاحسان ... خداوند فرمان به عدالت و احسان به اداىحقوق خويشان رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) را مى دهد، و از بديها و زشتيها و ظلمنهى مى نمايد و شما را موعظه مى كند كه شايد متذكر شويد و از غفلت بيرون آئيد(نحل - 90)
بعد از تبادل نامه‌ها نوبت به ملاقات رسید. خالوقربان و احسان الله خان برای دیدار میرزا به فومن رفتند. دلیل اصلی این ملاقات این بود که این دو می‌دانستند به زودی نمایندهٔ شوروی، یعنی حیدر عمو خان اوغلی برای نظارت به گیلان می‌آید و امکان دارد او این دو را به‌طور کلی از کارها کنار بگذارد. پس بهتر است زودتر با میرزا از سر صلح و سازش درآیند. در نتیجه، در فومن به کدورت‌های گذشته پایان می‌بخشند. بعد از مراجعت خالو و احسان به فومن نزد میرزا کوچک خان، اعلامیه‌ای به امضای هر دو نفر منتشر گردید، مبنی بر اینکه «دادن میتینگ‌های ضدانقلابی و هرگونه عمل و رفتاری برخلاف شرع انقلاب، موجب عکس‌العمل شدید حکومت است. مخصوصاً در این موقع که وحدت و اتفاق بین دو دستهٔ انقلابیون برقرار شده به هیچ‌کس اجازهٔ تبلیغات سوء داده نمی‌شود؛ و متخلفان در دیوان انقلابی محکوم خواهند شد.»
شگفتا! انسان آن را كه پس از بدى به او شفقت مى ورزد، به خاطر محبت او دوستش مىدارد، چگونه است حال و وضعيت او نسبت به خداى مهربانى كه جز احسان به خلق خويشنكند و همو مالك جان او و متعلقات اوست . تنها پناهگاه و چاره ساز است . خدايى كه هيچچيز و هيچ كس بى نياز از او نيست و غير او نمى تواند انسان را بى نياز كند. هر كس هرچه را بخواهد بايد از او بخواهد.
4 احسان به والدين بايد شخصاً صورت گيرد، نه با واسطه . حرف ((ب )) در ((بالوالدين )) به معناى مباشرت شخصى است . (بالوالدين احسانا)
كمال الدّين محمّد بن طلحه شافعى در حق اوفرموده : اواست امام كبيرالقدر، عظيم الشاءن ،كـثيرالتهجد، مجد در اجتهاد مشهور به عبادات ، مواظب بر طاعات ، مشهور به كرامات ، شبرا بـه روز مـى آورد به سجده وقيام وروز را به آخر مى رسانيد به تصدق وصيام وبهسبب بسيارى حملش وگذشتش از جرم تقصير كنندگان در حقش ( كاظم ) خوانده شد.جـزا مـى داد كـسـى را كـه بـدى كـرده بود با اوبه احسان به اووكسى را كه جنايتى براووارد آورده بـه عـفـواز اووبـه جـهـت كـثـرت عـبادتش ناميده شده به ( عبد صالح )ومـعـروف شـده در عـراق بـه ( بـاب الحـوائج الى اللّه ) ؛ زيـرا كـه هـر كـهمتوسل به آن جناب شده به حاجت خود رسيده . كِراماتُهُ تَحارُ مِنْهَا الْعُقُولُ وَ تَقْضى بِاَنَّلَهُ عِنْدَاللّهِ تَعالى قَدَمَ صِدْقٍ لاتَزِلُّ وَ لاتَزُولُ. انتهى .(9)
از آنچه گذشت به دست آمد كه خداى سبحان در ازاى احسان و تربيت والدين نسبت به فرزندان دو چيز را بر فرزندان واجب كرد كه پاداش والدين به حساب مى آيد: يكى احسان به آنان ، به ويژه در دوران ضعف و پيرى و ديگر دعا در حق آنها، كه ممكن است آن نيز از مصاديق احسان به حساب آيد.
مر تر است حمد و سپاس و ستايش اى مولاى من و فرزند من ! الها تو را سپاس ‍ مى آورمكه فزونى كند بر تمام سپاسهاى بندگانت چون فزونى خودت بر تمام بندگان زيراكه فضيلت نهادى مرا بر بسيارى از آنان كه آفريده اى ، فضيلتى درخوربا خودگفتم هر آينه از سؤ ال مى كنم . پس به او نزديك شدم و سلام كردم . سلام مرا جواب دادگفتم : خدايت رحمت كناد! سؤ الى كه از تو دارم . آيا خبر به من مى دهى ؟ گفت : آيا نمىدانى كه چه احسان به من كرده است ؟ گفتم : بگوى تا بدانم . گفت : به خداى قسم كهاگر خداى تعالى آتش بر من فرو ريزد و مرا بسوزاند و كوهها را بفرمايد كه دمار ازنهادم برآورند و درياها را امر كند كه مرا غرق نمايند و زمين را فرمان دهد كه مرا به خودفرو برد، جز مهر خود را بر او نمى افزايم و او را به جز شكر نمى گزارم .