[ویکی فقه] احسان به بنی اسرائیل (قرآن). احسان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم به بنی اسرائیل با عفو و گذشت از خطاهای آنان، مورد تشویق خداوند قرار گرفت. ولقد اخذ الله میثـق بنی اسرءیل... • فبما نقضهم میثـقهم لعنهم وجعلنا قلوبهم قـسیة یحرفون الکلم عن مواضعه ونسوا حظا مما ذکروا به ولاتزال تطلع علی خآئنة منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین. خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت... • ولی بخاطر پیمان شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم سخنان (خدا) را از موردش تحریف می کنند و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می شوی، مگر عده کمی از آنان ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.از این یهودیان که می خواستند به تو و اصحابت دست اندازی کنند، و عهدی که میان تو و ایشان است بشکنند و ترا غافل گیر سازند، تعجب مکن. این است خوی ایشان و عادت نیاکان ایشان که در زمان موسی از ایشان پیمان گرفتم که مرا اطاعت کنند و دوازده نقیب، از میان ایشان بر گزیدم، آنها پیمان مرا شکستند و من آنها را لعن کردم. در این کلام محذوفی وجود دارد که بخاطر وجود قرینه لفظی حذف آن رواست. یعنی «فنقضوا میثاقی و عهدی فلعناهم بنقضهم» مقصود از لعن، محروم ساختن آنها از رحمت است که خود کیفری است.
جملاتی از کاربرد کلمه احسان به بنی اسرائیل
سرّ اين تفاوت آن است كه احسان به والدين نياز به سفارش دارد؛ زيرا پدر و مادر در معرض فراموشى فرزندان قرار دارند و فرزند، هنگامى كه مستقل مى شود و خانواده تشكيل مى دهد، ارتباط عاطفى او نسبت به والدين كاهش مى يابد و توجه كمترى را در حق آنان مبذول مى دارد و آنان را تنها به گذشته خود مربوط مى داند؛ به ويژه آنگاه كه والدين نشاط و فروغ خود را از دست بدهند و سرپرستى و نگهدارى آنان رنج آور باشد؛ در حالى كه فرزندان بالغ نسبت به همسر و فرزندان خود احساس ديگرى دارند: (زيّن للناس حبّ الشهوات من النساء والبنين ...)(791)، به ويژه فرزندان خويش كه چون آنها را به آينده خود مربوط مى داند، اموال خود را براى آنان ذخيره مى كند.
به مطلعی برم از آفتاب صد احسان به مقطعی کشم از روزگار صد تحسین
چون گشاید دست و دل در عدل و در احسان به خلق بستهٔ احسان و عدلش جملهٔ انسان بماند
10 احسان به والدين ، حدّ و مرز ندارد. (بالوالدين احسانا ) (نه مثل فقير، كه تا سير شود، وجهاد كه تا رفع فتنه باشد و روزه كه تا افطار باشد.)
افضل الشرف كف الاذى الاحسان ؛ (457)بهترين شرافت انسان ، ترك اذيت وآزار و بذل احسان به خلق است .
وعدهٔ احسان به معنی ازگدایی نیست کم از کرم ظلم است اگر خواهد ز سایل انتظار
ج . اطلاق احسان و نيز مطلق بودن حرمت عقوق به شهادت برخى احاديث ماءثور شامل حال حيات و ممات والدين مى شود؛ چنان كه تغيير حال از احسان به عقوق يا به عكس در هر دو حال ممكن است .
معيار احسان به يتيم ، يُتم و بى سرپرست بودن اوست ، نه مسكين بودن وى ؛ از اين رو يتيم نيز چون سرپرست و ناصرى جز خدا ندارد، نيازمند به احسان و محبّت است و احترام و احسان به او از اهميّت خاصّى برخوردار است ؛ چنان كه ستم در حقّ بى پناهى چون او نيز از ديگر ستم ها زيانبارتر است : إ يّاك و ظلمَ من لايجد عليك ناصراً إ لاّ اللّه (752)؛ از اين رو خداى سبحان با آن كه به نحو كلّى فرمود: (لاتاءكلوا اءموالكم بينكم بالباطل )(753)، در خصوص تصرف غاصبانه مال يتيم مى فرمايد: هر كس آن را بخورد، در حقيقت در شكم خود آتشى فرو برده است : إ نَّ الذين ياءكلون اءموال اليتمى ظلماً إ نما ياءكلون فى بطونهم ناراً و سيصلون سعيراً(754).
اشاره الف . احسان به پدر و مادر در هر عصر و مصر و نسلى با فرهنگ هاى گونه گون فرق مى كند و آنچه در برخى از احاديث ياد شده به عنوان تمثيل است ، نه تعيين .
و اسلام وجه به سوى خدا، به معناى تسليم آن براى اوست ، به اين معنا كه انسان باهمه وجودش رو به خدا كند. و او را پرستش نمايد، و از ما سواى او اعراض كند، و كلمه(محسن ) اسم فاعل از مصدر احسان است ، و احسان به معناى به جا آوردناعمال صالح است با داشتن يقين به آخرت ، همچنان كه دراول سوره كه مى فرمايد: (هدى و رحمه للمحسنين )، خودش محسنين را به اين معناتفسير كرده ، فرموده : (الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم بالاخره هميوقنون - كسانى كه نماز مى خوانند و زكات مى دهند، و در حالى كه به آخرت يقيندارند). و كلمه (عروه الوثقى ) به معناى دست آويزى است كهقابل جدا شدن نباشد.
خندان نموده گلشن احسان به آب نظم اول سحاب بوده و آخر صبا شده
هر يك از عناوين والدين ، ذى القربى ، يتامى و مساكين مستقلاً موضوع حكم احسان است و ظاهر ترتيب ذكرى ، ذكر عناوين براساس اولويت و اهميت احسان به صاحبان آنهاست .
8 . از بين رفتن شهوات نفسانى : قال الصادق عليه السلامقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : فالصوم يميت مراد النفس و شهوة الطبع فيهصفاء القلب و طهارة الجوارح و عمارة الظاهر و الباطن و الشكر على النعم و الاحسان الىالفقراء و زيادة التضرع و الخشوع و البكاء وحبل الالتجاء الى اللّه و سبب انكسار الشهوة و تخفيف الحساب و تضعيف الحسنات و فيه منالفوائد مالا يحصى (275) روزه ، خواست هاى نفسانى و طبيعت شهوانى را تضعيفمى كند و موجب صفاى قلب و پاكى جوارح بدن مى گردد و مايه آبادانى ظاهر و باطنانسان مى شود و نيز باعث شكر نعمت و احسان به فقرا وعامل كثرت تضرع و خشوع و ناله به درگاه پروردگار است ، همچنين سبب تمسك و روىآوردن به ريسمان محكم الهى و مايه شكسته شدن و تخفيف در حساب و مضاعف گشتن حسناتمى شود.
در قرآن كريم دعاهاى انبياى عظام در حق والدين خود نقل شده است ؛ مانند: ربّ اغفرلى ولوالدىّ(797) از زبان حضرت نوح عليه السلام ، و ربّنا اغفرلى ولوالدىّ(798) از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام كه مسلمانان موظف به پيروى از ملت او هستند: واتبع ملّة إ براهيم حنيفاً(799). نقل چنين دعاهايى حامل اين پيام است كه فرزندان نبايد نسبت به والدين ، تنها به احسان ونيكى اكتفا كنند، بلكه براى آنان آمرزش بخواهند؛ بنابراين ، از مصاديق احسان به والدين دعا در حق آنان و طلب آمرزش براى آنان است .