[ویکی فقه] اجازه مطلق، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و در آن شیخ اجازه در هنگام اجازه نقل حدیث به تلمیذ، اجازه خویش را به امری و شرطی معلق نمی سازد. اجازه مطلق در مقابل اجازه معلق قرار دارد در تعریف آن گفته اند: اجازه معلق، آن است که شیخ در هنگام اجازه نقل حدیث به شاگرد، اجازه خویش را به امری معلق سازد. با این فرض در تعریف اجازه مطلق باید گفت: اجازه مطلق آن است که شیخ در هنگام اجازه نقل حدیث به تلمیذ، اجازه خویش را به امری و شرطی معلق نسازد. مثال صاحب "الهدایة" برهان الدین علی بن ابی بکر مرغینانی حنفی متوفای ۵۹۳در مشیخه خود از اجازه ای که شیخش محمد بن عبدالرحمن به او داده چنین تعبیر می کند: اجاز لی جمیع ماصح من مسموعاته و من مستجازاته و مصنفاته اجازة مطلقة مشافهة و کتب بخط یده" مستندات مقاله در تنظیم این مقاله از منابع زیر استفاده شده است: • مامقانی، عبدالله، مستدرکات مقباس الهدایه.• عاملی، علی بن احمد، الرعایة فی علم الدرایه.• کنتوری ، میرحامدحسین، عبقات الانوار.
جملاتی از کاربرد کلمه اجازه مطلق
و اما اينكه گفت : (و اذنى كه خداى تعالى از آن عفو فرموده باعث فوت مصلحتى شده كه خدا در آيه شريفه آن را بيان كرده ، و آن جدا شدن منافقين از مردم با ايمان است )صحيح نيست ، زيرا آن مصلحتى كه در آيه شريفه ذكر شده اطلاع يافتن و شناختن رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بر دروغگويان است ، نه مطلق شناخته شدن آنان ، واز بيان گذشته روشن شد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) آنان را مى شناخت ، وحقيقت و مصلحت هم - كه سد باب فتنه اختلاف مى باشد - در اذن آن حضرت بود؛ زيرا(همانطور كه مكرر خاطرنشان كرديم ) آنجناب ازحال منافقين بدست آورده بود كه بهيچ وجه در امر جهاد شركت نخواهند كرد، چه اذن تخلف به ايشان بدهد و چه ندهد، الا اينكه به منظور حفظ ظاهر و علنى نساختن مخالفت آنان وحفظ ظاهرى وحدت كلمه - هر چند واقعيتى نداشت - اجازه داد تا از شركت در جهاد معاف باشند.
«روزی که پدرم دربارهٔ استعفاء و کنارهگیری از ریاست دولت با شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند؛ ولی رضاشاه با کنارهگیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محول خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون میگردد و لحظهای بعد رضاشاه میگوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینه جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من.»
تانوس زنده میشود، دوباره سنگهایی بینهایت را جمع میکند. او از جواهرات استفاده میکند تا دستکش ابدیت را بسازد و قادر مطلق میشود و برای اثباتش عشقش به دث، نیمی از موجودات جهان را نابود میکند. این کار و خیلی کارهای دیگر او توسط وارلاک خنثی میشود. وارلاک میگوید که تانوس همیشه به خودش اجازه داده تا شکست بخورد چرا که تایتان میداند او لایق قدرت بسیار زیاد نیست. تانوس همراه وارلاک به نگهبانی بینهایت میپیوندد و به او کمک میکند تا اولین دشمنش شیطانی و نیکویش را شکست دهد. همچنین «دیوانگی جنگجو» ثور را درمان میکند.