اتمام حجت نوح

معنی کلمه اتمام حجت نوح در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اتمام حجت نوح (قرآن). نوح علیه السلام اوّلین پیامبر فرستاده شده به سوى تمام مردم زمین
اتمام حجّت نوح علیه السلام با قوم خود: ۱. لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنْصَحُ لَکُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ.
اعراف/سوره۷، آیات۵۹-۶۲.
قوم حق ناپذیر نوح علیه السلام در برابر اتمام حجّت، مستحقّ کیفر الهى:۱. ألم یأتهم نبأ الّذین من قبلهم قوم نوح وعاد وثمود وقوم إبرهیم وأصحب مدین والمؤتفکت أتتهم رسلهم بالبیّنت فما کان اللّه لیظلمهم ولکن کانوا أنفسهم یظلمون.
توبه/سوره۹، آیه۷۰.
۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۱۷۸.
...

جملاتی از کاربرد کلمه اتمام حجت نوح

يـعـنـى علاوه براحاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان ، دو فرشته نيز مامور حفظ و نـگـاهـدارى حـساب اعمال اويند كه از طرف راست و چپ از او مراقبت مى كنند، پيوسته با او هـسـتـنـد و لحـظه اى جدا نمى شوند، تا از اين طريق اتمام حجت بيشترى شود، و تاءكيدى باشد بر مساءله نگاهدارى حساب اعمال .

و در مـجـلد 13 بـحـار (467) روايـت شـده كه حضرت صادق عليه السلام بيانى بدين مـضـمـون فـرمود هر مرام و مسلكى قبل از قيام قائم مدتى حكومت و رهبرى را عهده دار مي شود تا اتمام حجت شود و آنگاه قائم بحق و عدالت قيام مى كند .

ولى هيچكدام از اين دو پاسخ صحيح به نظر نمي رسد، زيرا طبق عقيده مستدل ، هرگز زمين از حجت الهى خالى نمى ماند، و در هر عصر و زمان پيامبر يا وصى پيامبرى براى اتمام حجت در ميان انسان ها وجود داشته و دارد.

پيشواى اسلام در آن روز، براى به آخر رساندن وظيفه گران خويش و اتمام حجت برهمگان و محكم كردن اين پيمان دينى و مسلم قرار دادن امامت براى وصى خويش و رفع هرگونه ابهام ، به همه مردمى كه در آن انجمن پرشكوه صحرايى حاضر بودند؛بزرگان ، سران مهاجر و انصار، بانوان و ساير مسلمانان ، امر كرد كه به حضور على(ع ) برسند و او را بر نائل شدن به مقام عالى امامت تبريك و تهنيت گويند. مسلمين اطاعت كرده به طرف مردى كه قهرمان پيروزيها و مايه اميد و نشاطشان بود، شتافتند. اين مراسم به طول انجاميد، تا جايى كه نماز را (از جهت مقدار فاصله بين نمازها) قدرى تغيير دادند.(33)

فرمود: خدايا تو شاهد باش كه من به علماى اعلام در نجف اشرف و قم و مشهد و اصفهان وساير بلاد نوشتم و بر آنان ، حجت را تمام كردم ، و در اين ده شبانه روز هم اگر اينمرتبه را بگويم ، جمعا سى مرتبه گفته ام ، و براى اقشار مختلفه نيز اتمام حجت كردمكه اين (خطاب به رضا خان ) چار وادار با من دشمنى و عناد ندارد، اين با قرآن و اسلاممخالف است و چون من و امثال من را حامى و حافظ اسلام و قرآن مى داند مخالفت مى كند.اگر به او مهلت داده شود اسلام و قرآن را در اين مملكت از ريشه خشك خواهد كرد.(91)

دراين آيه خداوند هدف از فرستادن پيامبران را اتمام حجت به مردم و سد كردن راه استدلال و بهانه جويى بر آنها، دانسته است ، بنابراين مى توان گفت كه انبيا (حجت )خدا بر مردم اند و با آمدن آنها ديگر كسى نمى تواند دردرگاه خدا مدعى شود كه چرا راه مستقيم را به ما نشان ندادى .

42- در آن هنگام شما در طرف پائين بوديد و آنها در طرف بالا (و از اين نظر دشمن برشما برترى داشت و كاروان (قريش ) پائين تر از شما بود (و دسترسى به آنها ممكننبود، و ظاهرا وضع چنان سخت بود كه ) اگر با يكديگر وعده مى گذاشتند (كه در ميدان نبرد حاضر شويد) در انجام وعده خود اختلاف مى كرديد، ولى (همه اين مقدمات ) براى آنبود كه خداوند كارى را كه مى بايست انجام شود تحقق بخشد تا آنها كه هلاك (و گمراه )مى شوند از روى اتمام حجت باشد، و آنها كه زنده مى شوند (و هدايت مى يابند) از روى دليل روشن باشد و خداوند شنوا و دانا است .

اما اينكه در ذيل اين آيه مى خوانيم اگر بعد از اين همه دلائل روشن باز هم به تقاضاى آنها دائر بر ارائه معجزه حسى ترتيب اثر داده شودديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد، براى اين است كه در چنين حالتى به تمام معنى براى آنها اتمام حجت مى گردد، و تمام بهانه ها قطع ، مى شود، و چون مهلت زندگى به منظور اتمام حجت و احتمال تجديد نظر و بازگشت به سوى حق است ، و چنين چيزى درمورد اين گونه افراد معنى ندارد پايان عمر آنها اعلام مى گردد و به مجازاتى كه استحقاق آن را دارند مى رسند (دقت كنيد).

و در اين رابطه براى اتمام حجت تلگرافى براى رضا خان فرستاد كه در آن آمده بود:
تعبير (ما كان ربك ) يا (ما كنا) دليل بر اين است كه اين سنت هميشگى و جاودانگىخدا بوده و هست كه بدون اتمام حجت كافى كيفر نمى دهد.