ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی

معنی کلمه ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابو جعفر محمد بن حسن بن فروخ صفار قمی از محدثان بلند مرتبه امامی مذهب و از هم عصران و یاران امام حسن عسکری(ع) است. صفار رسالات متعدد حدیثی داشته که به شکل مستقل به ما نرسیده است. وی همچنین فقیهی سرشناس بوده است. کتاب بصائرالدرجات که مجموعه ای حدیثی با موضوع فضایل و ویژگی ها و دلائل امامان شیعه است، منسوب به اوست.
وی از یاران امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد واز چهره های سرشناس یاران ائمه (علیهم السلام) و راویان حدیث به شمار می آید. او را می توان از بزرگان قرن سوم هجری برشمرد.صفار در دورانی زندگی می کرد که ظلم و جنایت و خفقان بنی عباس به نهایت خود رسیده بود. بسیاری از شیعیان و یاران ائمه (علیهم السلام) در زندان ها و شکنجه گاه ها به سر می بردند وحتی امامان معصوم نیز در خانه های خود تحت مراقبت ونظر به سر می بردند. صفار یکی از چهره های درخشان آن روزگاراست که با استفاده های فراوان از شخصیت های علمی آن زمان و نوشتن نامه های خصوصی ومخفیانه خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) خود را به آن حضرت مرتبط می کرد و شیعیان را از نور وجود ایشان بهره مند می ساخت.
زندگی
محمد بن حسن صفار قمی معروف به اعرج (به معنای لنگ)، از موالیان ایرانی تبار عیسی بن موسی بن طلحه اشعری بود
رجال نجاشی،نجاشی، ص۳۵۴
محمد بن حسن صفار را از برجسته ترین شیوخ حدیث قم دانسته اند و رجالیان با عباراتی که حاکی از بلندی جایگاه علمی وی و وثاقتش است از او سخن رانده اند.
رجال نجاشی،نجاشی، ص۳۵۴
...

جملاتی از کاربرد کلمه ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمی

مرحوم علامه امينى در الغدير، از يكصد و شش نفر از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله نام مى برد كه همگان حديث غدير را روايت نموده اند، و يكصد و هشت نفر از تابعين ، وسيصد و شصت نفر از علماء، و بيست و شش نفر از بزرگان كه درباره غدير كتابتاءليف نموده اند ياد مى كند، از قرن دوم ه -. ق . تا قرن چهاردهم هجرى قمرى . از آنجمله ابوجعفر محمد بن جرير طبرى صاحب تاريخ و تفسير معروف طبرى ، كتابى به نام(الولاية فى طريق الغدير) نوشته است ، و جريان امر از اين قرار بود كه شنيد داوود،در مورد حديث غدير سخنى گفته و آن را تكذيب نموده ، كتابى درفضائل على (ع ) نوشته و در مورد صحت حديث غدير در آن كتاب بحث نموده است .(264)
718- امام صادق (ع ) فرموده است : ((ان منزلة القلب من الجسد بمنزلة الامام منالناس الواجب الطاعة عليهم .)) (همانا جايگاه قلب نسبت به بدن مانند جايگاه امام نسبتبه مردم است كه فرمانبرى اش بر آنها واجب است ). ابوجعفر محمد بن على بن الحسين بنبابويه القمى (الصدوق )، علل الشرايع ، قدم له السيد محمد صادق بحرالعلوم ،الطبعة الثانية ، المكتبة الحيدرية ، النجف ، 1385 1386 ق . افست دار احياء التراثالعربى ، بيروت ، ج 1، ص 109.

2 - ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد العمرى الاسدى ، وى فرزند نايب خاصاول امام عصر بود كه به دليل اعتماد كامل و شناخت امام عليه السلام از او پس از مرگپدرش ، نايب امام عليه السلام گرديد. نيابت او با صدور توقيع خاصى بود كه ازناحيه مقدسه حضرت صادر شد و در آن ، مرگ پدرش تسليت گفته شده بود.

556- ابوجعفر محمد بن على بن الحسين بن بابويه القمى (الصدوق )،كمال الدين و تمام النعمة ، صححه و علق عليه على اكبر الغفارى ، مكتبة الصدوق ،طهران ، 1395 ق ، ج 2، ص 571؛ بحارالانوار، ج 51، ص 249.
188- الطوسى ، ابوجعفر محمد بن الحسن ، كتاب الغيبة ، ص 267؛ النعمانى ، محمدبن ابراهيم ، كتاب الغيبة ، ص 257.
ابوجعفر محمد بن زكّى ، مادرش كنيزى است به نام خيزران .
((روزى وارد وارد بر مادر ابوجعفر بن بسطام (از بنى بسطام ) شدم . او باكمال احترام با من رفتار نمود و مرا گرامى داشت و حتى شروع به بوسيدن پاى من نمود.وقتى سبب را جويا شدم گفت : شيخ ابوجعفر، محمد بن على (شلمغانى ) سرّى را براى مافاش ساخته است و ما را امر به كتمان آن نموده و اگر آن را فاش كنيم عِقاب خواهيم شد!وقتى من اصرار شديد نمودم و وعده دادم كه اين سر را فاش ‍ نكنم (در حالى كه در درونمابوالقاسم ، حسين بن روح را استثناء كردم ) گفت : شلمغانى به ما گفته است كه روحرسول الله صلى الله عليه و آله به بدن پدرت - يعنى ابوجعفر محمد بن عثمان - وروح اميرالمومنين على عليه السلام به بدن شيخ ابوالقاسم ، حسين بن روح ، و روحفاطمه سلام الله عليها به بدن تو (ام كلثوم )منتقل شده است پس ، چگونه تو را اعظام و اكرام نكنم ؟ وقتى من اين عقايد را تكذيب نمودم ،گفت : اينها سرى عظيمند و اگر تو مرا وادار به افشاى آنها نكرده بودى آنها را بازنمى گفتم .))
603- ابوجعفر محمد بن على بن شهر آشوب ، مناقبآل ابى طالب (مناقب ابن شهر آشوب )، دارالاضواء، بيروت ، 1405 ق ، ج 4، ص 68؛بحارالانوار، ج 44، ص 192.
8- و نيز همان دانشمند اهل سنت اين حديث را به سند ديگر از ابوجعفر محمد بن على بنحسين بن على (امام باقر) (عليه السلام )، در تفسير خود آورده است .
سوم : ابوالقاسم حسين بن روح ابى بحر نوبختى ، ابوجعفر محمد بن عثمان دو يا سهسال پيش از وفاتش وى را به جانشينى خود انتخاب و معرفى كرد. وى سران و بزرگانشيعه را جمع كرد و به آنان گفت : اگر مرگ من فرا رسد كار به دست ابوالقاسم حسينبن روح نوبختى خواهد بود. به من فرمان داده شده است كه او را پس از خود به جاىخويش قرار دهم پس به او مراجعه و در كارهاى خود بر او تكيه كنيد.