معنی کلمه ابوامیه عمرو بن سعید اموی اشدق در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اَشْدَق ، ابوامیه عمرو بن سعید بن عاص اموی (د ۷۰ق /۶۸۹م)، از والیان و فرماندهان مشهور دولت اموی . می باشد. به نظر می آید که شهرت وی به اشدق ناشی از کجی دهانش بر اثر سکته بوده باشد و به همین سبب او را لطیم الشیطان و لطیم الجن ( سیلی خورده شیطان و جن ) نیز خوانده اند، هرچند فرزندانش مدعی بودند که این لقب را معاویه پس از مشاهده زبان آوری پدرشان به او داده است. پدر پدر اشدق ، فاتح جرجان و آذربایجان و طبرستان ، و مدتی والی ارمینیه و مدینه و کوفه بود. تولد سال تولد اشدق را برخی از مؤلفان ۳ق دانسته اند. فعالیت ها ...
جملاتی از کاربرد کلمه ابوامیه عمرو بن سعید اموی اشدق
سرانجام، طبق قرار بزرگان بنی امیه، کنگره ای در جابیه برگزار شد و دربارهٔ انتخاب خلیفه بعدی تبادل نظر کردند. ریاست این کنگره با حسان بن مالک بود. مروان به علت پیری و تجربه، از شانس و اقبال بیشتری برخوردار بود، به گونهای که در یک موقعیت استثنایی، برای حکومت انتخاب شد. کنگره با توافق بر انتخاب وی به عنوان خلیفه، از سوی همهٔ اعضای حاضر در جلسه، پایان یافت. کلبیها از کنگره راضی بیرون آمدند؛ زیرا نامزد ایشان، خالد بن یزید، به عنوان ولیعهد تعیین گشته بود. البته با قبول شرطی مبنی بر اینکه خلافت پس از او به عمرو بن سعید برسد. با این انتخاب، واضح بود که درگیری قیسی و کلبی از نو آغاز شدهاست. بدین ترتیب، پادشاهی از شاخهٔ سفیانی به شاخهٔ مروانی منتقل گشت و میان یمنیها، وحدت کلمه حاصل شد و هم پیمانان اموی یمنیان، مشکل وحدت موضع سیاسی را در حکومت برطرف ساختند.
با وجود توصیههای محمد حنفیه، عبدالله بن عمر و اصرارهای پیدرپی ابنعباس در مکه و حتی توصیههای عبدالله بن زبیر — که جنبهٔ ریاکارانه داشت، زیرا عبدالله بسیار تمایل داشت که مکه از وجود رقیبانِ دیگرِ حکومت پاک شود — حسین از تصمیمش منصرف نشد. ابنعباس خیانت کوفیان به علی و حسن را به حسین یادآوری مینمود و التماس کرد که زنان و کودکان را در این سفر با خود نبرد. حسین از توصیههایش تقدیر نمود و بیان داشت که کار خود را به خدا واگذار کرده است. ویلفرد مادلونگ مینویسد که اکثر روایات حاکی از آن هستند که عبدالله بن زبیر به حسین اصرار میکرد تا به شیعیانش در کوفه بپیوندد تا عرصه مکه از رقیبی چون حسین پاک گردد. اما روایات دیگری هم هستند که حاکی از میل عبدالله بن زبیر به حمایت از حسین در صورت قیام در مکه هستند. حسین که از وقایع کوفه خبر نداشت و در تاریخ ۸ یا ۱۰ ذیالهجهٔ ۱۰/۶۰ یا ۱۲ سپتامبر ۶۸۰ آمادهٔ عزیمت به سمت کوفه گردید و به جای حج، عمره را انجام داد و با بهره از غیبت والی مکه، عمرو بن سعید بن عاص که درحال انجام حج در حومهٔ شهر بود، بههمراه گروهش مخفیانه از شهر خارج شد. ۵۰ مرد از خویشاوندان و دوستان حسین — که میتوانستند در صورت نیاز بجنگند — به همراه زنان و کودکان، همراه حسین بودند. مکانهای توقف حسین در مسیر مکه به کوفه در منابع طبری و بلاذری ذکر شده و ولهاوزن تاریخنگار آلمانی به آنها اشاره کرده است. بعد از عزیمت حسین، عبدالله بن جعفر نامهای به همراه دو پسر خود عون و محمد به حسین نوشت و به وی التماس کرد که برگردد.
درپی مرگ حسین، ابنزبیر مخفیانه به جمعآوری هوادارانی برای خود اقدام نمود. در سپتامبر ۶۸۳، او کنترل مکه را بهدست گرفت. او به خودش لقب عائذ البیت (پناهگرفته در محراب کعبه) را داد و شعارش را لا حکم الا الله (قضاوت تنها برای خداست) قرار داد، اما درمورد خلافت ادعایی مطرح نکرد. یزید به فرماندار مدینه، عمرو بن سعید بن عاص، دستور داد تا ابنزبیر را دستگیر و محبوس کند. در نتیجه، فرماندار مدینه، برادر ابنزبیر، عمرو را که فرماندهی نیروهای شرطه (نیروهای امنیتی) مدینه را برعهده داشت به اردوکشی بهسوی مکه مأمور نمود. نیروهای اموی غافلگیر گردیده و عمرو اسیر شد و در زندان کشته شد. ابنزبیر خلافت یزید را نامشروع خواند و با انصار متحد گشت. انصار تحت فرماندهی عبداللهبنحنظله، قرار داشتند که از پشتیبانی یزید بخاطر بیلیاقتیهایش، دستکشیدهبود. ابنزبیر همچنین توانست پشتیبانی جنبش خوارج در بصره و بحرین (شرق عربستان) را نیز کسب کند. خوارج یکی از نخستین دشمنان بنیامیه بودند که در اعتراض به نتیجهٔ ماجرای حکمیت از صفوف نیروهای علی خارج گردیدهبودند.
با وجود توصیههای محمد حنفیه، عبدالله بن عمر و اصرارهای پیدرپی ابنعباس در مکه و حتی توصیههای عبدالله بن زبیر — که جنبهٔ ریاکارانه داشت، زیرا عبدالله بسیار تمایل داشت که مکه از وجود رقیبانِ دیگرِ حکومت پاک شود — حسین از تصمیمش منصرف نشد. حسین که از وقایع کوفه خبر نداشت و در تاریخ ۸ یا ۱۰ ذیالحجهٔ ۱۰/۶۰ یا ۱۲ سپتامبر ۶۸۰ آمادهٔ عزیمت به سمت کوفه گردید و به جای حج تمتع، حج عمره را انجام داد و با بهره از غیبت والی مکه، عمرو بن سعید بن عاص که درحال انجام حج در حومهٔ شهر بود، بههمراه گروهش مخفیانه از شهر خارج شد.