ابوالفوارس شاه شجاع کرمانی

معنی کلمه ابوالفوارس شاه شجاع کرمانی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شاه شجاع کرمانی، از صوفیان قرن سوم بود. در برخی منابع او را شاهِ شجاع کرمانی نامیده اند.
مؤلف مزارات کرمان،
خطیب، سعید، تذکره الاولیاء محرابی کرمانی یا مزارات کرمان، ج۱، ص۱۹۰، چاپ حسین کوهی کرمانی، انتشارات مرکز کرمان شناسی (بی تا).
شاه با مشایخی همچون ابوتراب نَخَشْبی و ابوعبید بُسْری نیز مصاحبت داشت.
سلمی، ابوعبدالرحمان، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۱۵۶.
از زندگی شاه شجاع حکایاتی نقل شده که نشان دهندۀ بی اعتنایی وی به جمع ظاهری طاعات و عبادات و توجه به باطن و حقایق معنوی آن است. از جمله گفته شده است که پنجاه حج خود را، در ازای نان دادن به درویشی، فروخت
انصاری، خواجه عبداللّه، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۲۳۷، تهران ۱۳۶۲ش.
...

جملاتی از کاربرد کلمه ابوالفوارس شاه شجاع کرمانی

شاه شجاع در توافق‌نامه ۱۸ ماده‌ای، سه جانبه لاهور که در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۸۳۸ میان ایشان، رنجیت سنگ پادشاه پنجاب، مکناتن نمایندهٔ حاکم بریتانیایی هند امضا شده بود، تجزیه و جدا شدن سرزمین‌های جنوبی و غربی افغانستان را قبول کرد.
پس از چند قرن تهاجم و اشغال ترکان و مغولان در ایران، سلطنت آل مظفر با ظهور امیر مبارزالدین محمد و استمرار به دست شاه شجاع مظفری، حکومتی ایرانی بود که با وفات شاه شجاع در سال ۷۸۶هجری قمری، اسیر جنگهای جانشینی شد و سپس با یورش تیمور، از میان رفت.
علاءالدین ابوسعید سلطان مهدی (مقتول در ۷۹۵ هجری قمری) از شاهزادگان آل مظفر و پسر شاه شجاع بود.
سلطان شبلی در نوجوانی به مأموریت‌هایی چون امارت کرمان فرستاده شد، اما کم کم آثار سرکشی از وی به ظهور رسید و به فرمان پدرش شاه شجاع در سال ۷۸۵ هجری قمری نابینا شد. سلطان شبلی همراه با برادر کوچکشسلطان زین العابدین، تنها شاهزادگان آل مظفر بودند که از واقعه قتل عام این خاندان پادشاهی به فرمانتیمور در سال ۷۹۵ هجری در شهر قمشه جان به در بردند. تیمور این دو شاهزاده را که به سبب نابینایی، موجب خطر نمی دید، به سمرقند فرستاد و برایشان مستمری تعیین کرد و آن دو در سمرقند زنده بودند تا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند.
پس شاه شجاع که پسر بزرگ‌تر امیرمبارزالدین بود و از مادر، وارث سلاطین قراختایی بود، بر اسب نشست و به رسم سلطنت بر سرش چتر گرفتند و شاه سلطان و شاه محمود در خدمتش ایستادند و این آغاز سلطنت شاه شجاع در رمضان ۷۵۹ هجری قمری بود.
جبین و چهرهٔ حافظ خدا جدا مَکُناد ز خاکِ بارگه کبریایِ شاه شجاع
شاه شجاع از شاخهٔ سدوزی دودمان درانی بود. او پنجمین امیر افغانستان و پسر تیمورشاه درانی بود. شاه شجاع نخستین بار با برکنار نمودن برادرش شاه محمود به پادشاهی رسید. در ۱۸۰۹ او با بریتانیا -که از نفوذ ناپلئون بناپارت و امپراتوری روسیه به هندوستان بیم داشت- پیمان اتحاد بست. در مهٔ همان سال برادرش شاه محمود توانست او را شکست دهد و به هندوستان تبعید کند. هنگامی که او در ۱۸۱۴ از تبعید رهایی یافت، الماس کوه نور را به رانجیت سینگ پیشکش نمود. او کوشید با یاری سیکها، قندهار را بگشاید، ولی از دوست‌محمد خان شکست خورد و گریخت.
سلطان اویس، پسر بزرگ شاه شجاع و ولیعهد او بود، اما در نبردهای قدرت به عمویش قطب‌الدین شاه محمود در اصفهان پیوست. شاه محمود که پسر نداشت، سلطان اویس را ولیعهد خویش ساخت. پس از مرگ شاه محمود در سال ۷۷۶ ه‍.ق، در اصفهان دودستگی پیش آمد. گروهی هواخواه سلطان اویس بودند و جمعی خواهان ضمیمه‌شدن اصفهان به مرکز حکومت آل مظفر بودند. پس سلطان اویس ضمن نامه‌نگاری به شاه شجاع، از کردهٔ گذشته، پوزش خواست و شاه را به اصفهان دعوت کرد. شاه شجاع با اعزام خواجه جلال‌الدین تورانشاه اصفهان را ضمیمهٔ مستقیم حکومت خود ساخت و چندی بعد وارد آن شهر شد. سلطان اویس در آن احوال، از اسب افتاد و پایش کسری یافت و از آن حادثه جان باخت.
شاه شجاع آنکه شرزه شر دژ آهنگ نغنود از بیم نیزه‌اش به نیستان
اگر به مرگ نا به هنگام از دنیا نمی‌رفت، بعید می‌نمود که تیمور بر قلمرو آل مظفر پنجه افکند، چنان‌که چون در سال ۷۷۶ هجری قمری، امیر اختیارالدین حسن، فرماندار کرمان گزارش دست‌اندازی‌های سپاه تیمور به سیستان را برای شاه شجاع ارسال کرد و از پیشروی تیمور به سوی غرب، ابراز نگرانی کرد، شاه شجاع در پاسخی کوتاه و کوبنده که جزء اسناد افتخار تاریخ ایران است، با نثر موجز و دقیق و پر ظرافتش بر حاشیهٔ نامه نگاشت که:
مَظهَرِ لطفِ ازل، روشنی چشمِ اَمَل جامعِ علم و عمل جانِ جهان، شاه شجاع
داورِ دین، شاه شجاع، آن که کرد روحِ قدس حلقهٔ امرش به گوش
او اشعار عارفانهٔ حافظ را مربوط به روزگاری می‌داند که صاحب‌منصبی عارف‌مسلک، مانند جلال‌الدین تورانشاه، وزیر اعظم شاه شجاع، از او پشتیبانی می‌کرد. مرتضوی معتقد است که او مسلماً بدان مفهوم که در روزگار او متداول بود، صوفی و خانقاهی نبود؛ چون در اشعار او می‌توان مضمون‌های فلسفی حاوی بدبینی، انکار و مغتنم دانستنِ وقت یافت که با افکار تصوف و عرفان سازگاری ندارد. مرتضوی همچنین با اشاره به مضمون‌های صریح عرفانی، مشرب اخلاقی او را با اصول اخلاقی بنیادین عارفان و صوفیان سازگار می‌داند..
پرسید که چیست؟ امیر مسافر گفت اخراجات شاه شجاع و شاه محمود، کفاف مخارج‌شان را نمی‌دهد و خواهش افزایش اخراجات دارند.