ابوالبرکات واعظ اصفهانی

معنی کلمه ابوالبرکات واعظ اصفهانی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوالبرکات واعظ اصفهانی، از علما و فضلای اصفهان بوده است.
شیخ ابوالبرکات واعظ اصفهانی، عالم فاضل محدّث، واعظ صالح معمّر. در مسجد جامع اصفهان، منصب وعظ و خطابت داشته، و قریب یک صد سال عمر نمود. از شیخ علی محقّق کرکی (م۹۴۰ق) روایت احادیث می کند. جمعی از دانشمندان از او اخذ حدیث نموده اند، و از ایشان روایت می کنند که از آن جمله است: ملاّمحمّدتقی مجلسی و شیخ عبداللّه واعظ فرزندش.
امین عاملی ، سیدمحسن، اعیان الشّیعه، ج۸، ص۲۹۱.
۱. ↑ امین عاملی ، سیدمحسن، اعیان الشّیعه، ج۸، ص۲۹۱.۲. ↑ مهدوی، سیدمصلح الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج۱، ص۴۲۴-۴۲۵.
منبع
مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، ج۱، ص۲۳۳.
...

جملاتی از کاربرد کلمه ابوالبرکات واعظ اصفهانی

جمال‌الدین واعظ اصفهانی، مانند ملک‌المتکلمین و احمد روحی، یکی از بابیان مشروطه‌خواه بود.
سپس هشت تن از آزادیخواهان را فراخواند که شش تن آنان بدین شرح نام برده می‌شوند: جهانگیرخان صور اسرافیل، سید محمدرضا مساوات شیرازی، ملک المتکلمین، سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی، بهاءالواعظین و میرزا داودخان. ولی مجلس با این درخواست مخالفت داشت و سرانجام در اثر ایستادگی و سرپیچی از فرمان شاه، مجلس به توپ بسته شد، وکلا از مجلس پراکنده شدند، سید عبدالله بهبهانی و ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و چند تن دیگر را سربازان دستگیر کردند و به باغشاه بردند. در باغشاه ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان را به قتل رساندند. بسیاری از مشروطه‌خواهان را به بند کشید و بسیاری را نیز به گریز واداشت. در این دوران محمدعلی شاه و شیخ فضل‌الله نوری به شدت در مقابل ملیون ایستاده بودند.
هما ناطق واعظ اصفهانی را یکی از رهبران ازلی مشروطیت ایران می‌داند.
جمال‌زاده در خانواده‌ای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. او فرزند سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی بود. واعظ اصفهانی در اصفهان زندگی می‌کرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف سفر می‌کرد. جمال‌زاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی می‌کرد. وی به همراه خانواده در سال ۱۳۲۱ ه‍.ق به تهران مهاجرت کرد.
بیشتر اعضای این انجمن، بابی بوده‌اند. جمال‌الدین واعظ اصفهانی می‌گوید: تفکرات بابی ازلی بر آن انجمن حاکم بود و بیشتر حاضران، آن گونه می‌اندیشیدند.
جمال‌الدین واعظ اصفهانی پس از واقعهٔ به‌توپ بستن مجلس با لباس مبدل و به قصد رفتن به نجف راهی همدان شده و به مظفرالملک که یکی از دوستان وی بود پناهنده گردید، ولی وی به او خیانت نموده و او را به بروجرد فرستاد و به دستور محمدعلی‌شاه قاجار توسط حاکم بروجرد در این شهر کشته شد. از اتهامات او مشارکت در نگارش کتابچهٔ ضد استبدادی «رؤیای صادقه» بود.