ابوالبرامکه خالد برمکی

معنی کلمه ابوالبرامکه خالد برمکی در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برمکیان، خاندان بانفوذ ایرانی در دستگاه خلافت عباسی و صاحبان املاک بسیار در حرمین است. یکی از شخصیت های این خاندان، خالد برمکی است.
خالد پسر برمک مشهور به ابوالبرامکه به سال ۹۰ق زاده شد.
ابن فقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص۶۱۸.
با ورود وی به جرگه هواداران عباسیان و نشان دادن لیاقت در موارد گوناگون چون گردآوری پول برای عباسیان در دوره دعوت پنهان برای قیام عباسیان،
ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۶۳.
سرانجام خالد که به خوش رفتاری و سیاست مداری شهرت داشت، در جمادی الاولی سال ۱۶۵ق. درگذشت.
ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۱، ص۳۳۲.
...

جملاتی از کاربرد کلمه ابوالبرامکه خالد برمکی

معروفِ مورخان است که ابوایوب الموریانی در سال ۱۴۶قمری (۷۶۳م) به خلیفه منصور (خلیفه) پیشنهاد کرد طاق کسری (یا ایوان خسرو) را ویران کند و مصالح آن را برای بنای بغداد به‌کار برند. منصور با خالد برمکی (وزیر ایرانی‌اش) مشورت کرد. خالد به جد خلیفه را از تخریب این ایوان معظم برحذر داشت و گفت چنین کاری مخارج گزافی خواهد داشت. خلیفه از مخالفت او برآشفت و گفت: «مخالفت تو برای جانبداری از ایرانیان است.» خلیفه به تخریب طاق کسری فرمان داد. مخارج این کار بر خلیفه گران آمد و به فکر افتاد از ادامه تخریب منصرف شود. دوباره به خالد رجوع کرد و نظرش را پرسید. خالد گفت: بهتر است خلیفه کار ناتمام تخریب طاق کسری را به پایان برد وگرنه آیندگان خواهند گفت اعراب از خراب‌کردن بنایی که ایرانیان برپا کرده بودند، عاجز ماندند. خلیفه از ادامه تخریب منصرف شد. این روایت در کتب تاریخی فراوانی آمده‌است. مسعودی در مروج‌الذهب نوشته‌است: «هارون‌الرشید مصمم شد ایوان [کسری] را خراب کنند و نظر یحیی [برمکی] را که محبوس بود خواست. یحیی نیز با اینکه مورد بی‌مهری هارون بود به هارون همان جوابی را داد که خالد به منصور داده بود.» در تجارب‌السلف آمده‌است: «این ابوایوب الموریانی که سبب تحریک منصور برای تخریب ایوان خسرو شد، مردی بود خسیس و جهد داشت مال فراوانی جمع کند تا خود را به منصور نزدیک سازد. موریانی سیصد هزار درم از منصور برای عمران مزرعه‌ای در اهواز دریافت کرد ولی عمارتی نکرد. دشمنان از این ماجرا منصور را واقف ساختند و خلیفه شخصاً به تحقیق پرداخت و چون معلوم شد که موریانی خیانت نموده خلیفه امر داد تا او و تمامی اقارب او را کشتند و اموال او را برداشتند.»
فضل بن سهل سرخسی (ابوالعباس)، برادر کوچک‌تر حسن، در ۱۵۴ه‍.ق در سرخس متولد شد. او که در ابتدا نزد یحیی بن خالد برمکی مشغول به پیشکاری شد، دین زردشتی داشت و توسط یحیی بن خالد یا به‌روایتی توسط مأمون عباسی مسلمان شد. روایت است که فضل نامه‌ای از فارسی به عربی برای یحیی ترجمه کرد، یحیی از بیان شیوای وی استقبال کرد، بسیار از فضل تمجید نمود و او را به اسلام فراخواند. او فضل را برای این منظور نزد مأمون فرستاد و به این ترتیب فضل به دست مأمون مسلمان شد. مأمون او را گرامی داشت و پاداش نیکویی داد. او که در علم هیئت، ستاره‌شناسی و طالع‌بینی سررشته داشت، آیندهٔ مأمون را درخشان دید و در نزدیک‌شدن به او کوشید؛ تا حدی که او را مهم‌ترین عامل در تثبیت قدرت مأمون می‌دانند. نبوغ و استعداد فضل و تدابیر سنجیدهٔ او در ادارهٔ امور موجب شد تا هارون الرشید او را معلم مأمون قرار دهد.
یحیی فرزند خالد برمکی، دبیر و وزیر هارون الرشید بود که در به خلافت رسیدن هارون کمک زیادی به او کرد و تهدیدهای هادی که سعی داشت فرزندش، جعفر را، جانشین خود کند، دفع کرد و هارون نیز پس از خلافت به جبران زحمات و قبول شایستگی‌اش او را به وزیر تفویض کرد و با واگذاری دیوان‌ها و دادن اختیارات جدید روز به روز بر قدرت او افزوده شد و به طوری که نامه‌های دیوان خراج به نام او صادر می‌شد که تا قبل از آن بی‌سابقه بود چرا که این نامه‌ها فقط به دستور خلیفه صادر می‌شدند.