ابناء خراسان
جملاتی از کاربرد کلمه ابناء خراسان
از وقایع مهم قبل از ورود باب به شیراز حضور و فعالیتهای بعضی از پیروان اولیه باب در شیراز بود. یکی از پیروان او به اسم ملّا صادق خراسانی که از شاگردان سید کاظم رشتی بود و به مقام اجتهاد رسیده بود طبق دستور باب، این جمله را در شیراز به اذان اضافه کرد: أشهد أن علیاً قبل نبیل باب بقیةالله، یعنی شهادت میدهم که علیمحمد، باب بقیةالله است. علمائی که در اول صف نماز بودند برآشفتند و خواستار تنبیه مسبب واقعه شدند. حاکم شیراز، حسین خان آجودان باشی، ملّا صادق را دستگیر کرد، او را هزار تازیانه زد. قدوّس نیز که قسمتهایی از «قیوم الاسماء» را که خطاب به سلطان و صدر اعظم و ملوک و ابناء ملوک بود بر سر منبر خوانده بود مورد غضب حاکم قرار گرفت. حسین خان ملّاصادق، قدوّس و یکی دیگر از پیروان باب به اسم ملّا علی اکبر اردستانی را شکنجه و از شیراز اخراج کرد.
طبق آنچه صدوق نقل میکند، دلیل این افراد، کینه شخصی از علی بن موسی بودهاست. تصمیمِ شگفتآورِ ولیعهدیِ علی بن موسی الرّضا که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدیدِ گروههای مخالف بهویژه عباسیان را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان بزرگ — که زیر نفوذِ وزیر ایرانیتبار، فضل بن سهل بود — دیده میشد. ابناء الدوله در خراسان این اقدام مأمون را توطئه دانستند که نتیجه آن، به قدرت رسیدن ساسانیان است. علتِ این اعتراضات، نگرانیِ عباسیان بهخاطرِ از دست دادنِ جایگاهی بود که پدرانشان با سختی بهدست آورده بودند. بهنوشتهٔ دونالدسون مأمون با هدفِ رهایی از مشکلات حکومت در مواجهه با علویان و درخواستهای آنان که منجر به قیامهای متعددی شدهبود، پذیرفت تا علی بن موسی الرّضا را بهعنوان جانشین خود منصوب سازد؛ اما پس از متقاعد کردن علی بن موسی برای پذیرش منصب ولیعهدی، با معضل دیگری مواجه شد.
تحلیل دیگر در خصوص ماهیت جنگ آن است که بخشی از هستهٔ سنتی قدرت، موسوم به ابناء دولت عباسی، درگیر نبردی تعیینکننده برای حفظ موقعیت در حال زوالشان شدند. در مقابل، مردمان سرزمینهای شرقی، بهخصوص خراسان بزرگ، در پی انسجامبخشی به جایگاه جدیدشان در ساخت قدرت بودند. ابنا مخالف اعتلای جایگاه این سرداران مسلمان در ساخت قدرت امپراتوری بودند و اینان نسبت به فرودست قرار داده شدن توسط ابنا، معترض بودند. بدین ترتیب، آرایشی گستردهتر در سرتاسر امپراتوری عباسیان پدید آمد، که در یک سو محافظان وضع موجود تحت هدایت امین قرار داشتند و در مقابل، آنها که خواهان تحول بودند به رهبری مأمون در برابرشان صف کشیدند. در حالی که ابنا دقیقاً میدانستند که چه میخواهند، مخالفانشان صرفاً برای به زانو درآوردن آنها متحد شده بودند و پس از شکست خوردن ابنا، چند دسته شدند و در نتیجه، بینظمیهای جدیدی ظهور کرد. در پایان جنگ هرچند ابنا به جهت نظامی شکست خوردند، اما برای چندی کوشیدند تا با وضعیت نوین ستیز کنند و با یکدیگر و نیز با حسن بن سهل، حاکم منصوب مأمون، درافتادند.