[ویکی فقه] ابراهیم و آبادانی. در برخی از آیات قرآن به ابراهیم علیه السّلام و آبادانی هایی که انجام داده است، اشاره شده است؛ مثل آبادانی و تعمیر کعبه و درخواست از خدا برای آبادانی سرزمین مکه. آبادانی و تعمیر کعبه به دست ابراهیم علیه السّلام :«واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل ربنا تقبل منا...؛ بقره/سوره۲، آیه۱۲۷. آبادانی سرزمین مکه، درخواست ابراهیم علیه السّلام از خدا:«واذ قال ابرهیم رب اجعل هـذا بلدا ءامنا وارزق اهله من الثمرت...؛ بقره/سوره۲، آیه۱۲۶. ۱. ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۲۷. ...
جملاتی از کاربرد کلمه ابراهیم و ابادانی
ساره تا سنین پیری سترون و نازا بود و بنابر روایت تنخ از بارداری خود ناامید شده بود تا اینکه خدا به ابراهیم وعده میدهد که نسل ابراهیم و ساره را همانند ستارگان آسمان بیشمار سازد.
که چو ابراهیم و موسی اند بدل چون محمد همچو عیسی اند بدل
در ادامه، باب ۱۵ که به نظر متاخرتر است، به گفتگوهای ابراهیم و الوهیم پرداخته شدهاست. در این گفتگوی طولانی، وعده ارض موعود و بچهدار شدن ابراهیم تکرار شد. مطابق باب شانزدهم، ۱۰ سال بعد از اولین وعده، ساره هنوز باردار نشده بود. در نتیجه، او کنیز خود هاجر را به ابراهیم بخشید تا از او بچهدار شود. مانند قصههای قبلی روایت ابراهیم، این داستان هم نمونه مشابه خود را در سفر پیدایش (باب ۲۱) دارد و اینها نسخههای مختلف قصه عامیانه قدیمیتری هستند. هاجر باردار شد و اسماعیل را زایید. در این زمان، ابراهیم ۸۶ ساله بود. در کتاب مقدس هیچ اطلاعاتی دربارهٔ ۱۳ سال آتی نیست اما در روایت بعدی، الوهیم بر وعده خود به ابراهیم مبنی برداشتن فرزندان بیشمار تأکید کرد. در همین زمان است که نامهای ابرام و سارای به ابراهیم و ساره تغییر پیدا میکند. الوهیم و ابراهیم همچنین توافق کردند که به عنوان نشانه عهدی که بستهاند، همه پسران و نوادگان پسر ابراهیم و همچنین بردههای او ختنه شوند تا «عهد الوهیم در گوشت آنان جاودان باشد» و آن کس که ختنه نشود، این عهد را شکستهاست.
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ یعنی: فی ابراهیم و من معه من الاولیاء و الانبیاء.
از خاندان مسیحی نسطوری (سریانی) بختیشوع، یازده تن پزشک بودند و سرسلسلهٔ آنها، نام بختیشوع داشته و پسرش جورجیوس، همان پزشک معروفی است که در مقام ریاست دانشگاه جندی شاپور، برای معالجه منصور دوانیقی، خلیفه عباسی در سال ۱۴۸ ه.ق به بغداد رفتهاست و پس از وی خلفای عباسی پیوسته یکی از پزشکان جندی شاپور را که غالباً از همین خاندان بودهاند، در دربر خود نگه میداشتند و همین امر خود یکی از عللی بود که از رونق مدرسه آن کاست و به رونق علمی بغداد افزود تا جایی که رفته رفته در این شهر بیمارستانی برپا شد و وارث بیمارستان جندیشاپور گشت. منصور عباسی که به بیماری معده دچار شده بود، از وجود جورجیس در مقام ریاست پزشکان جندیشاپور آگاه شد و دستور به احضارش را داد. جورجیس ناچار کار بیمارستان را به پسر خویش بختیشوع سپرد و همراه دو تن از شاگردان خود به نامهای ابراهیم و عیسی بن شَهلافا به بغداد رفت. در بغداد او خلیفه را درمان کرد. منصور چون شفا یافت، او را خلعت داد و به ریاست پزشکان پایتخت برگزید.
ز نوح آمد بر ابراهیم و زین نام بر او شد نار ریحان و سپر غم
این بنا فاقد هرگونه کتیبه نوشتهای در مورد تاریخ ساخت، سازنده بنا و یا هویت شخص دفن شده میباشد. بنا بر گفته متولیان این آستان، شجره نامهای از سلطان ابراهیم موجود بوده که امروزه اثری از آن نیست. و طبق گفته آنان که نسل اندر نسل تولیت این بقعه را بر عهده داشتهاند. ۲ این بقعه متشکل از دو گنبد خانه و اتاقهای ورودی است که هر یک به یکدیگر راه دارند، بنای اصلی و بزرگ متعلق به سلطان ابراهیم است و در قسمت پشت بنا آرامگاه امامزاده شرف الدین که کوچکتر نیز میباشد، قرار دارد. نقشه بنا بر اصول و ساختار اولیه یعنی متشکل از سنگ و ملاط گچ استوار بوده که فاقد نماسازی میباشد. این بنا شامل دو بخش میباشد: گنبد خانه اصلی که متعلق به سلطان ابراهیم است و گنبد خانه جانبی آن مربوط به شرف الدین است و مقابل هر یک اتاق ورودی قرار دارد که این اتاقها به یکدیگر مرتبط میباشند. بنای سلطان ابراهیم بر نقشه L شکل ساخته شده است. این بنا دارای دو گنبد رک (مخروطی) یک پوش میباشد. که شامل گنبد خانه اصلی یا امامزاده سلطان ابراهیم و گنبد خانه کوچکتر است که متعلق به شرف الدین میباشد. بنا از چهار فضا یعنی دو گنبد خانه و اتاقهای ورودی مقابل هر یک تشکیل شده است که فضای ارتباطی با این دو گنبد خانه از طریق درهای ضلع شمالی و جنوبی اتاقهای ورودی میسر میگردد. البته در گنبد خانه کوچکتر که جنب گنبد خانه اصلی یا سلطان ابراهیم میباشد، دری مجزا وجود دارد که عملا ارتباط مستقیم این قسمت را با فضای بیرون بنا بر قرار میسازد که امروزه از آن استفاده نمیشود.[۱]
عین ابراهیم و عین آزر است دست او هم بت شکن هم بتگر است
هین مرو از کشتی عونم بدر تا چو ابراهیم و یونس ای پسر
آمد ابراهیم و فرزندش ز پی گفتش ابراهیم او را یا بنی
پرنسس ایزابلا به اسارت درآمده وارد قصر میشود. ابراهیم پاشا مجسمههایی را که غنیمت گرفته به قصر میآورد. سپس بر اثر جادوی خرم بیمار میشود. نامزدِ پرنسس برای نجات او به قصر میآید اما موفق به نجاتش نمیشود. پرنسس قصر را آتش میزند. ابراهیم پاشا به سینیور گریتی بهدروغ خبر مرگ پرنسس بهدلیل آتشسوزی را میدهد. پرنسس به کاخ خدیجه وارد میشود، اما خدیجه از این امر ناراضی است و او را به قصر سلیمان میبرند. خرم از سلیمان میخواهد که پرنسس را رها کند، اما ماهیدوران قصد دارد تا پرنسس به خلوت سلیمان برود تا خرم را از چشم سلیمان بیندازد. دفترچهٔ خاطرات لئو به دست ابراهیم میافتد و دفتر را نزد سلیمان میبرد و از خرم میخواهد نوشتههای لئو را برای سلطان بازگو کند. در همین حال، خبر خودکشی خدیجه میرسد و ابراهیم و سلیمان شتابان از قصر خارج میشوند و خرم دفتر را به باغ میاندازد. خدیجه پس از مرگ پسرش و خودکشی نافرجامش افسرده میشود و با ابراهیم قهر میکند و به دستور سلیمان به مسافرت میرود. در همین حال، نگار کالفا با ابراهیم رابطه پیدا میکند. خرم از دیدارهای سلیمان با پرنسس بسیار آزرده میشود و پرنسس را فراری میدهد، اما سمبل خان از این قضیه خبردار میشود و ابراهیم پرنسس را از کشتی به قصر بازمیگرداند. پرنسس عاشق سلیمان میشود و به خلوتش میرود. پرنسس هنگام اسب سواری با دسیسه خرم زخمی میشود. در همین حال، ابراهیم بار دیگر قصد کنار زدن خرم را دارد و تصمیم به قتل پرنسس میگیرد تا قتل را به گردن خرم بیندازد. در عین حال، خرم نیز با همکاری گلآغا و نگار کالفا قصد قتل پرنسس با ایجاد بیماری را دارند که پرستار ایزابلا غذای آلوده به سم را میخورد و میمیرد.
خاندان قوام از نسل نخستین وزیر اعظمِ ایران، حاج ابراهیم کلانتر، بودند. آنها پس از مرگ ابراهیم و اکثر فرزندانش، برای مدت کوتاهی ضعیف شدند، اما ثروت خود را بازگرداندند. آنها معماران شیراز معاصر بودند که بیش از بیست کاخ و باغ در آنجا ساخته بودند و معروفترین آنها نارنجستان قوام است.
ابوحامد غزالی در احیاء علومالدین، با اشاره به تجربه ابراهیم و قول «هذا ربیِ» وی دربارهٔ ستاره و ماه و خورشید، و در نهایت گذر از آنها و وصول به معرفت حق، کسانی چون حلاج را در مراحل آغازین سلوک میداند که با رؤیت کوکبی از انوار حق مغرور میشوند و «محل تجلی» را با «متجلی» یکی میپندارند.
ز تمثال شه و گلهای بیخار در ایوان بینی ابراهیم و گلزار
توی آدم توی شیث و توی نوح تو ابراهیم و تو موسی و توی روح
شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ پیدا کرد و نهاد و راه ساخت شما را از دین، ما وَصَّی بِهِ نُوحاً آن چیز که وصیت کرد اللَّه بآن نوح را وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ و آنچه پیغام دادیم بتو، وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی و آنچه وصیت کردیم بآن، ابراهیم و موسی و عیسی را أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ شریعت و وصیت باین بود که این دین را بپای دارید، وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ و مپراکنید جوک جوک در آن، کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ گران آمد بر انباز گیران با من، ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ آنچه میبآن خوانی ایشان را، اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ اللَّه میگزیند بخود، او را که خواهد وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ. (۱۳) و راه مینماید بخود او را که میباو گراید.
در قرآن نام ساره و هاجر ذکر نشدهاست و تنها داستان آنها در داستان ابراهیم مورد اشاره قرار میگیرد. همچنین در قرآن ساخت خانه کعبه توسط ابراهیم و اسماعیل پسر هاجر انجام میشود.
شالیزارهای تالش با چشمانداز زیبا، کاخ سبز سردار امجد در هشتپر تالش، کاخ میراحمدخان تالشخاناف در لنکران (مرکز خانات تالش در قرن ۱۸ و جدا شده از ایران)، جادهٔ گیسوم تالش، پارک ملی هیرکان واقع در جمهوری آذربایجان مابین آستارا و لنکران، یاناربلاق یا چشمهٔ سوزان در منطقهٔ ارچیوان نزدیک آستارای جمهوری آذربایجان، روستای تاریخی نوئهدی و ییلاق مریان، شهرک تاریخی ماسوله، دژ تاریخی قلعه رودخان فومن و اماکن زیارتی شاهزاده ابراهیم و شاهزاده اسحاق شفت از جاذبههای گردشگی برجستهٔ تالش هستند که همهساله پذیرای میلیونها ایرانی و جهانگرد میباشد. جادههای تالش در ایران از بالاترین درصد تصادفات (طبق آمار منتشره از راهنمایی و رانندگی ایران) برخوردار است.[نیازمند منبع]
از میر پسری به نام میرزا ابراهیم و دختری به نام گوهرشاد باقیمانده که هر دو از خوشنویسان چیرهدست بودند. پس از مرگ میر آنها همراه بسیاری از خوشنویسان و بستگان میر از بیم شاه صفوی به عثمانی یا هند هجرت کردند. از جمله عبدالرشید دیلمی خواهرزاده و شاگرد میر جلای وطن کرده به هندوستان رفت. و جهانگیرشاه او و برخی دیگر از بستگان میر را پناه داد.