ابراهیم بن زیاد

معنی کلمه ابراهیم بن زیاد در لغت نامه دهخدا

ابراهیم بن زیاد. [ اِ م ِ ن ِ ]( اِخ ) او راست : کتاب فی الادب للمهدی. ( ابن الندیم ).

جملاتی از کاربرد کلمه ابراهیم بن زیاد

هر کس که در کربلا حضور داشت کشته شد و بسیاری دیگر زندانی شدند.[نیازمند منبع] ابراهیم اشتر بعد از سرکوب شورش دشمنان مختار بار، در جنگی عظیم با عبیدالله بن زیاد توانست ارتش شام را شکست بدهد و سر ابن زیاد را برای مختار فرستاد.
تهاجم امویان به گل در پی فتح اندلس به دست مسلمانان توسط سردار مسلمان، طارق بن زیاد در ۷۱۱ رخ داد. طی قرن هشتم ارتشهای مسلمان منطقه سپتیمانی؛ آخرین بازمانده پادشاهی ویزیگوت را فتح کردند و تا در نبرد سرنوشت ساز تور در ۷۳۲ و فتح مجدد سپتیمانی توسط فرانکها گاه‌وبیگاه جنوب گل تا پواتیه، اوینیون، لیون، اتون را مورد حمله قرار دادند.
مورخان گزارش کرده‌اند، مأموران اسیران را درحالی‌که بر شترهای بی‌محمل سوار و با طناب بسته شده بودند پس از عبور دادن اسیران از بازار کوفه، آنها را وارد قصر عبیدالله بن زیاد کردند.
در دوم محرم، حسین در منطقهٔ کربلا از توابع نینوا خیمه زد. در روایتی از محمد باقر آمده که پشت خیمه‌های کاروان حسین، نیزاری بود و این پوشش گیاهی مانع از محاصره توسط کوفیان می‌شد و تنها راه رویارویی از روبه‌رو بود. در روز سوم محرم با ورود لشکر ۴٬۰۰۰ نفره به فرماندهی عمر بن سعد — که از طرف عبیدالله بن زیاد برای سرکوب شورش دیلمیان در توابع ری تدارک شده بود — وضعیت حسین و سپاهش وخیم تر شد.[یادداشت ۳] عمر بن سعد به‌عنوان فرزند یکی از صحابه محمد، تمایلی به جنگیدن با حسین نداشت و تلاش‌هایی بی‌فرجام برای رهایی از مسئولیت رویارویی با حسین انجام داد. اما ابن زیاد گفت که اگر از این فرمان سرپیچی کند، حکومت ری در کار نخواهد بود. ابن سعد با شنیدن این موضوع، از ابن زیاد اطاعت کرد به امید اینکه حداقل از جنگ با حسین جلوگیری کند. اول از هر کاری، عمر بن سعد نامه‌ای به حسین فرستاد تا از قصدش برای آمدن به عراق بپرسد. پیکی به ابن سعد رسید که حاکی از تمایل حسین به عقب‌نشینی بود و حسین گفت که به علت نامه‌های کوفیان به عراق آمده و اگر مردم عراق وی را دیگر نمی‌خواهند، وی به مدینه باز خواهد گشت. ابن سعد موضوع را به ابن زیاد گزارش داد، ابن زیاد اصرار کرد که حسین حتماً باید با یزید بیعت کند و اگر حسین بیعت را پذیرفت، منتظر دستور بعدی بماند.
هنگامی‌که قیس به قادسیه رسید، حصین بن نمیر او را دستگیر نمود. حُصِین، قیس را پیش عبیدالله بن زیاد فرستاد تا ابن زیاد دربارهٔ او تصمیم‌گیری کند. وی قبل از دستگیری نامه‌ای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیفتد.
در چگونگی مرگ او روایات مختلفی در منابع نقل شده‌است. برخی از مورخان نوشته‌اند که پس از کشته‌شدن حسین بن علی و یارانش، عمر بن سعد سر حسین بن علی را به همراه سنان بن انس نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد. سنان پس از ورود به کاخ ابن‌زیاد، شروع به خواندن اشعاری که پیش از این به آن اشاره شد کرد، پس عبیدالله به شدت عصبانی شد و گفت: «اگر می‌دانستی که او بهترین خلق خداست پس چرا او را کشتی؟ به خدا قسم از من خیری به تو نمی‌رسد و مطمئن باش که من، تو را به او (حسین) ملحق خواهم کرد»، پس او را پیش آورد و گردن زد.
موسی در اولین اقدام پس از استقرار، شورش‌های بربرها را که قدعلم کرده بودند، سرکوب کرد و تمامی قبایل بربر مثل هواره، زنانه، کنامه و منهاجه و … را تابع خود نمود و سپس عازم مغرب شد و تا طنجه که آخرین پناهگاه شورشیان حمله کرد و آنجا را فتح کرد و طارق بن زیاد به عنوان امیر آن امارت منصوب کرد. بعد از آن که به صحاری مغرب الاقصی لشکرکشی کرد و تمامی توطئه‌گران را سرکوب کرد و غنائم زیادی را کسب کرد.
در روایتی از محمد باقر آمده که پشت خیمه‌های کاروان حسین، نیزاری بود و این پوشش گیاهی مانع از محاصره توسط کوفیان می‌شد و تنها راه رویارویی از روبه‌رو بود. در روز سوم محرم وضعیت با ورود لشکر ۴٬۰۰۰ نفره به فرماندهی عمر بن سعد — که از طرف عبیدالله بن زیاد برای سرکوب شورش دیلمیان در به دستبیِ ری تدارک شده بود — بدتر شد.[یادداشت ۳].
زینب در کاخ عبیدالله بن زیاد در پاسخ او که پرسید: «کار خدا با خاندانت را چگونه دیدی؟»، پاسخ داد «جز زیبایی چیزی ندیدم».
بعد از چند ماه، عبیدالله بن زیاد به جای والی سابق، یزید بن زیاد را به عنوان حاکم سیستان به سیستان می‌فرستد که در این جریان ابوعبیده بن زیاد با او همراهی می‌کند.