اب ندیده
معنی کلمه اب ندیده در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه اب ندیده
گیراییِ داشتن یک پیوند این است که در آن دوست شما، شما را ندیده و نمیشناسد و شما میتوانید ویژگیهایی از خود را برای او تعریف کنید که دارای آنها نمیباشید!
در باغ روزگار ندیده است هیچ کس یک شاخ میوه دار ز من سر فکنده تر
چون رخت ماهی ندیده تاکنون چشم عالم بین مام چرخ پیر
هر چه برادران سوگند خوردند که ما شتر را ندیدهایم و از روی تیزبینی و دقت نظر آن علامتها و نشانیها را گفتیم سودی نبخشید و ساربان از آنها نزد حاکم شکایت برد.
در اینجا نیز ارتباطی بین سفر گیلگمش برای یافتن بازمانده «طوفان» و دوباره زنده کردن زندگانی آیینی وجود دارد. شاعر نیازی ندیده بیشتر از آن توضیحی دهد اما روشن است گیلگمش است که سرزمینش را دوباره متمدن میکند. در این کار او ابزار انکی است (همانگونه که «هفت فرزانه»).
مثلاً در میان مردم دلگان اساطیر باستانی وجود دارد که تعداد آن بسیار کم است. دلگانها که در آب و هوای توندرا در شمال سیبری زندگی میکنند، در طول کوچ خود گهگاه با اجساد ماموتها مواجه میشوند که نیمی از آنها به مدت ۱۰۰۰۰ سال از زیر خاک بیرون نیامدهاند. دلگانها بر این باورند که ارلیک خان، ارباب عالم اموات، ماموتها را به عالم اموات برد و آنها را به خدمت خود واداشت. ماموتها طبق اعتقاداتشان در عالم اموات به دام افتادهاند. اگر بخواهند به زمین برسند، بلافاصله به عنوان مجازات یخ میزنند. واسیلی رادلوف دز مورد دلگان توضیح داد که این حیوانات غول پیکر که هرگز آنها را زنده ندیده بودند، نیمه دفن شده، نیمی بیرون و به این ترتیب منجمد شدند. در آلتائیها، یاقوتها و سایر ترکهای سیبری نیز، این ارواح خوب و بد و موجودات مقدس هستند که مسئول بسیاری از اتفاقات دنیای آنها هستند. با دعا و قربانی دادن، سعی میکنند آنها را خوشایند کنند تا نعمتها قطع نشود. [نیازمند منبع]
ندیده سایه او را فرشته ز نور رحمتش یزدان سرشته
تا به سرای خویشتن یک نفست ندیده ام هر نفسی به درد خود درد سرای خود کشم
سید جعفر پیشهوری از قول یکی از زندانبانان که شاهد اعدام آن سرکرده بختیاری بود مینویسد: در آخرین لحظاتی که میخواستند وی را به چوبه دار ببندند، کلاه پهلوی خود را به نشان نفرت از رژیم پهلوی مچاله کرد و دور انداخت و صدای رسایش که میگفت زنده باد ایران و آزادی با صفیر چند گلوله خاموش شد و لحظاتی بعد جسد بی جان مردی که دلی چون شیر و عزمی پولادین داشت و در میدانهای جنگ هیچ رزمندهای پشت او را ندیده بود، دمر به پای چوبه دار بر زمین در غلطید.[نیازمند منبع]
ز هیچ یار فضولی ندیده ایم وفا خوشا کسی که مقید بهیچ کاری نیست
یک ساعت جور ترا بر من در عمر دراز ندیده کسی
لی ها-رو (مین هیو-رین) اسکیتباز نمایشی هجده ساله به سئول نقل مکان میکند تا رؤیای یخی خود را دنبال کند. در این شهر او دوباره با برادر ناتنی خود شین هوال (لی جونگ-جه) که سالها او را ندیدهاست، ملاقات میکند. مادر مطلقهٔ او زمانی که ها-رو شش ساله بود با پدر هوال ازدواج کرد، اما پدر و مادر آنها در یک تصادف رانندگی زمانی که ها-رو سیزده ساله بود، فوت کردند. ها-رو برای زندگی با پدر واقعی خود (چوی بک-هو) به حومهٔ شهر فرستاده شد و از آن زمان ارتباط خود را با هوال از دست داده بود.
گستاخ چون کنم دل خود کام را بتو در دل چو از تو صبر و تحمل ندیده ام
هرگز ندیدهاند و نبینند در جهان از قد و زلف و جشم و لب او بدیعتر
آمد به درت ندیده رویت زان شد دل من مگر شکسته
وقتی داخل میشود همسرش را نمییابد. او از صاحب آنجا دربارهٔ همسرش میپرسد اما هیچکس به وی جواب درستی نمیدهد. جف که عصبی شده لیست مشتریان را از دست صاحب رستوران میگیرد اما اسم همسرش را نمیبیند. جف پس از اینکه از آنجا خارج میشود کامیون را میبیند. او کامیون را تعقیب میکند و بالاخره موفق میشود کامیون را نگاه دارد او از صاحب کامیون دربارهٔ همسرش میپرسد اما صاحب کامیون ادعا میکند که تا به حال او و همسرش را ندیدهاست. یک پلیس سر میرسد و پس از شنیدن ادعاهای دو مرد به همراه جف کامیون را وارسی میکنند اما اثری از امی نمییابند. وی به صاحب کامیون اجازه رفتن میدهد و جف به همراه پلیس به اداره پلیس میرود.
در مرداد سال ۱۳۸۹ در ماه رمضان در طرح اکران مجدد فیلمهای کودک سالهای پیشین پس از ۲۱ سال از اولین نمایش این فیلم بر پردههای سینماهای ایران، این فیلم دوباره در تهران در سه سینما به روی پرده رفت. در واقع این طرح با فیلم «پاتال» آغاز شد زیرا برخلاف سایر فیلمهای کودکان ایران، در طول ۲۰ سال پس از نخستین اکران پاتال، این فیلم هرگز وارد شبکهٔ نمایش خانگی نشده و به نوعی برای کودکان آن دوران فیلمی ندیده و تازه به حساب میآمد. در این سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به دلیل اینکه فیلمهای در نوبت اکران زیاد بود مجوز اکران را صرفاً برای پنج سالن در تهران و پنج سالن در شهرستانهای ایران صادر کرد.
دستیاران و پایمردان این سلطنت باختریان، مخصوصاً یونانیان بودند که از یونان و آسیای صغیر آمدهبودند زیرا در دیار خویش یاوری از بخت ندیده بودند و در پی کامیابی بسوی این دیار رهسپار گشته بودند.
ما باید خارقالعاده باشیم. وقتی مردم سالن کنسرت را ترک میکنند، وقتی مردم نمایش من را ترک میکنند میخواهم با خودشان بگویند که هرگز چنین چیزی در زندگیشان ندیدهاند. شگفتانگیز است. او بزرگترین هنرمند صحنه در دنیاست؛ و من پولش را برمیدارم و یک بیمارستان برای میلیونها کودک دنیا میسازم. بزرگترین بیمارستان دنیا. بیمارستان کودکان مایکل جکسون.
ندیده ورا گشته بد بی قرار چو دیدش، بدل عاشقی گشت زار