اب شوره

معنی کلمه اب شوره در لغت نامه دهخدا

( آب شوره ) آب شوره. [ ب ِ رَ / رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آبی که با شوره قلمی خنک شده باشد.

معنی کلمه اب شوره در فرهنگ فارسی

( آب شوره ) ( اسم ) آبی که با شور. قلمی خنک شده باشد.
آبی که با شوره قلمی خنک شده باشد

جملاتی از کاربرد کلمه اب شوره

در شوره زمین تاک نشاید کشتن غیر از خس و خاشاک نشاید کشتن
127-((نَكِد)) به معناى شخص بخيل و ممسكى است كه به آسانى چيزى به كسىنمى دهد و اگر هم بدهد بسيار ناچيز و كم ارزش خواهد بود، زمينهاى شوره زار و نامساعددر آيه فوق تشبيه به چنين كسى شده است . (پاورقى تفسير نمونه ، ج 6، ص ‍ 216).
هر زمینی کان قرین شد با زحل شوره گشت و کشت را نبود محل
بر شوره مریز آب خوش زیرا نایدت به کار چون بیاغارد
عهدنامهٔ گلستان (به انگلیسی: Treaty of Gulistan؛ به روسی: Гюлистанский договор) پیمانی است که در تاریخ دوشنبه ۲ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی برابر با ۲۸ شوال ۱۲۲۸ ه‍.ق و ۲۴ اکتبر ۱۸۱۳ میلادی در پی جنگ‌های ایران و روسیه در دوره قاجار میان این دو کشور در روستای گلستان امضا شد. به دنبال این قرارداد، حاکمیت بر بخش‌هایی از شمال ایران شامل قفقاز، جمهوری آذربایجان؛ ارمنستان،گرجستان در ساحل دریای سیاه و محال گروزیه (کورنه) شامل چچن و اینگوش امروزی از ایران سلب شده و به امپراتوری روسیه واگذار شد. طی این قرارداد در مجموع ۱۴ ولایت قفقازی ایران (ایالت‌ها و ولایت‌های چهارده گانهٔ مزبور عبارت بودند از: ایالت گنجه و قره‌باغ، ولایت‌های شکی، شیروان، قبه، دربند، باکو، داغستان و گرجستان، محال شوره‌گل، آچوق‌باشی، گروزیه، منگریل و آبخاز به همراه بخشی از خانات تالش و سواحل ارزشمند دریای خزر از دست ایران خارج شد و حاکمیت بی چون و چرای ایران بر دریای خزر، خدشه‌دار گردید.
شوره زاری بهر تو گلشن کند یک چراغ مرده ای روشن کند
گاهی به خنده، گاهی سرْ دارنه شوره نه جایِ هنیشتنْ، نه دلْ دارْمه، بُورهْ
تل شوره، روستایی از توابع بخش جره و بالاده شهرستان کازرون در استان فارس ایران است.
سپس به معادن زيرزمينى بنگر چون نفت و گوگرد و قير و... كمترين و ناچيزترين آنهانمك است كه تنها براى خوشمزه كردن غذا بدان نياز است و همين نمك به پايه اى است كهاگر شهرى از آن تهى باشد نابودى بدان روى خواهد آورد. پس به رحمت خدا بنگر كهچگونه پاره اى از زمين ها را ذاتا شوره زار آفريده به گونه اى كه آب صاف باران درآن جمع شده و به صورت نمك درمى آيد كه نمى توان يكمثقال از آن را به راحتى به دست آورد، تا مايه خوشمزگى غذاى تو باشد و زندگىتو گوارا گردد.
مشیر جمع شوری شور و شوره امیر این و آن آن است و آنن
به هر جا از آن گله بگریختند به هر شوره ای گل برانگیختند
شوره زاری است من کجا نگرم تخم امید در کجا کارم
ز ناقص طینتان صائب عبث چشم وفا دارم زمین شوره چون می آورد مردم گیا بیرون؟
حرا در ۸ منطقه حفاظت شده ایران در سواحل خلیج فارس و دریای عمان می‌روید که کناره‌های شمالی و غربی جزیره قشم و جنگل نای‌بند استان بوشهر از مهم‌ترین آن‌ها هستند. به این گیاه در بندرعباس حرا، در بلوچستان تمر، در بوشهر گُرم و در بعضی از نقاط تول گفته می‌شود. به عربی نیز آن را شوری و شوره می‌نامند.
علاوه بر این در همان زمان اعلام شد که، کپک‌هایی سفید و سبز رنگ به ویژه در داخل طاق بزرگ پدید آمده که بافت آهکی سنگ را تحت تأثیر قرار داده‌است. این بدین معناست که نشت آب که طی سالیان متمادی به دلیل مسدود شدن دهانهٔ چشمه‌ها به پشت طاق‌ها بازمی‌گشت، سبب ایجاد کارسیب‌های سفید شده‌است که به صورت شوره‌زدگی دور طاق‌ها خود را نشان داده‌است و از نظر باستان‌شناسان طاق‌ها را با تهدید جدی مواجه کرده‌است.
علی‌آباد شوره بومی در حوالی دهکرد - -
دارای دامنه انتشار وسیع جهانی و بیشترین گونه های آن در آمریکای شمالی، جنوب آمریکای جنوبی، غرب اروپا، مصر، شمال غرب و جنوب و شاخ آفریقا، روسیه، استرالیا و شبه جزیره عربستان است. گونه های این جنس در دو گروه هیدروفیت و گزروفیت تفکیک می شوند. در خاورمیانه 20 گونه وجود دارد که هر گروه بیشتر در شوره زارهای ساحلی دیده می شوند و زیستگاه آن مناطق خلیج و عمانی و تا جنوب و گاه نواحی مرکزی ایران است.
حضور این بردگان در آن زمان بیانگر قدرت دولتمردان و بازرگانان بود. هم از این رو، کار تجارت برده در آن دوران چنان مورد توجه بود که در بغداد و شهرهای مهم دیگر بازاری مخصوص برای خرید و فروش بردگان وجود داشت و در بین کارمندان عباسی نیز فردی به نام قیم الرقیق بر کار برده‌فروشان نظارت می‌نمود. درحالی که از این غلامان خواسته می‌شد کارهای طاقت‌فرسایی مانند زه‌کشی شوره‌زارها، نیزارها و امور مزارع پنبه و نیشکر را انجام دهند، از نظر رشد فرهنگی و فکری آن قدر ضعیف بودند که بعضی از مورخان عقیده دارند که آنان از گوشت انسان و مردار تغذیه می‌کردند.
زمامدارى بر مردم همچون آبى گنديده ، و يا لقمه اى است كه گلوگير انسان مى شود،آنكه ميوه را پيش از رسيدنش بچيند، به كسى ماند، كه بذر را در كوير و شوره زاربپاشد. اگر سخنى بگويم خواهند گفت : براى دستيابى به حكومت حريص است ، و اگرسكوت كنم خواهند گفت : از مرگ هراس دارم . پس از آن همه رويدادها؛ به خدا سوگندفرزند ابى طالب آنچنان با مرگ انس دارد، كه بيش از كودك شيرخوار به پستان مادرش‍ مى باشد، اما من به اسرارى آگاهم كه اگر آنها را بازگو نمايم ، همانند لرزش ‍ طنابدر چاه دچار اضطراب خواهيد گرديد.
سر زد ز دلم صد بته ی صبر بیندیش زین تلخ گیاهی که ازین شوره زمین خاست