معنی کلمه قاسمی گنابادی در لغت نامه دهخدا
گلزار جهان تهی کن از خار
کان غیرت صد هزار گلزار
روزی که ببوی گل شود مست
خاری نزند به دامنش دست
شد ساعد سیم نازنینش
چون نال قلم در آستینش
شد مهره پشت آن سمنبر
چون رشته دُر ز پای تا سر.( آتشکده آذر چ شهیدی ص 73 ).( ترجمه مجالس النفائس ) ( کشف الظنون ج 2 ستون 1026 ). و رجوع به قاسم جنابذی شود.