فصل مقسم

معنی کلمه فصل مقسم در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فصل مقسم، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای عنوان برای فصل، به اعتبار قسمت کردن جنس به انواع مختلف است.
رابطه فصل با نوع، مانند رابطه جزء با کل است؛ یعنی همچنان که قوام و تحصّل کل به جزء است، نوع نیز به فصل خود تقوّم دارد؛ به این جهت فصل را نسبت به نوع خود، "فصلِ مقوِّم" می گویند، مانند ناطق که فصل مقوّم انسان است.
رابطه فصل با جنس
اما فصل نسبت به جنس، از آنجا که جنس را به انواع مختلف قسمت می کند، به این اعتبار آن را "فصلِ مقسِّم" می گویند، مانند ناطق که حیوان را به انسان و غیر انسان تقسیم می کند و فصلِ مقسّمِ حیوان می باشد. فصلی که مقوّم جنس است مقوّم نوع هم است، مثلاً "حسّاس" که مقوّم حیوان است مقوّم انسان نیز خواهد بود زیرا حساس، جزء حیوان و حیوان هم جزء انسان است، و جزءِ جزء یک شئ، جزء آن شئ خواهد بود و فصلی که مقوّم جنس عالی است مقوّم جنس سافل هم است، مثلاً "نامی" که مقوّم جنس نامی است مقوّم حیوان نیز خواهد بود. امّا هر فصلی که مقوم جنس یا نوع پایین باشد، مقوم جنس عالی نخواهد بود، مثلاً "حسّاس" که فصل حیوان و مقوم آن است، مقوم جسم نامی که جنس مافوق است نمی باشد. پس مقوم عالی مقوم سافل است اما عکس آن درست نیست. در مورد فصل مقسّم؛ هر آنچه مقسّم سافل است مقسّم عالی هم خواهد بود، مثلاً "ناطق" که مقسّم حیوان است، مقسّم جسم نامی هم است. ولی عکس آن درست نیست، یعنی مقسّم عالی مقسّم سافل نخواهد بود، مثلاً "حسّاس" مقسّم جسم نامی است امّا مقسّم حیوان نیست بلکه مقوّم آن است. فصل مقسّم به لحاظ نوع جنسی که تقسیم می کند به فصل مقسّم جنس عالی، فصل مقسّم جنس متوسط و فصل مقسّم جنس سافل تقسیم می گردد. فصل مقوّم نوع، به فصل مقوم نوع عالی، فصل مقوم نوع متوسط و فصل مقوم نوع سافل تقسیم می گردد.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • خوانساری، محمد، منطق صوری.• شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق).• گرامی، محمدعلی، منطق مقارن.• شهاب الدین سهروردی، یحیی بن حبش، منطق التلویحات.• فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال المیزان.• ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).• مظفر، محمدرضا، المنطق.
...

جملاتی از کاربرد کلمه فصل مقسم

نهج دوم بخش منطق، در الفاظ خمسه مفرده و حد و رسم است. اولین اشاره این نهج، در مورد نوع و جنس است. وی، در این جا فرق میان نوع و جنس و طریق تشخیص آن‌ها از همدیگر را یادآوری کرده و در ادامه به ترتیب آن‌ها می‌پردازد. اشاره سوم این نهج، در مورد فصل است که در آن فصل مقوم را از فصل مقسم باز می‌شناساند. او می‌گوید: هر فصلی در قیاس با نوع، مقوم بوده و در قیاس با جنس آن نوع مقسم خواهد بود. تنبیهی که بو علی در این جا طرح می‌کند این است که این الفاظ پنج‌گانه؛ یعنی جنس، نوع، فصل، خاصه و عرض عام، همگی در حمل بر جزئیات واقعه در تحتشان، مشترک با اسم و حد می‌باشند. اما رسم اینها در اشاره، یکی پس از دیگری مشخص گردیده است. ابن سینا، حد را قولی که دلالت بر ماهیت شی ء دارد می‌داند و می‌گوید: شکی نیست که حد، مشتمل بر مقوماتی می‌باشد که مرکب از جنس و فصل می‌باشد. وی، غرض از حد را صرف تمییز، نمی‌داند و بعد از رفع توهمی در مورد حد، اقدام به تبیین رسم می‌نماید. وی، اشاره‌ای دارد به اینکه بعضی از خطاها هستند که در تعریف اشیاء با حد و رسم عارض می‌گردند که اگر آن‌ها را بشناسی ضمن آنکه به تنهایی سودمند است، در امثال آن‌ها هر اشکالی که باشد نیز معلوم خواهد بود.[پاورقی ۳]