فریغونیان. [ ف َ ] ( اِخ ) امیران فریغونی خوارزم. آل فریغون : کجاست آنکه فریغونیان ز هیبت او ز دست خویش بدادند گوزگانان را.ناصرخسرو.رجوع به آل فریغون شود.
معنی کلمه فریغونیان در دانشنامه آزاد فارسی
فَریغونیان (یا: آلِ فریغون) دودمان کوچکی از فرمانروایان ایرانی که از حدود ۲۷۹ تا ۴۰۱ق بر گوزگان یا جوزجان (امروزه در شمال افغانستان) و پیرامون آن حکم راندند. این فرمانروایان در بیشتر دورۀ حکومت خود دست نشاندۀ سامانیان بودند و سرانجام دولت ایشان به دست سلطان محمود غزنوی برافتاد. به گفتۀ نویسندۀ حدودالعالم (۳۷۲ق) که به ابوالحارث محمد بن احمد، از فرمانروایان دودمان فریغونی هدیه شده، پادشاهان گوزگانان از فرزندان فریدون، پادشاه افسانه ای ایران، بوده اند. برخی پژوهشگران نیز پادشاهان افریغی را که در خوارزم حکومت می کرده اند، با فریغونیان گوزگان مرتبط می دانند. از آغاز پادشاهی این دودمان آگاهی روشنی در دست نیست. طبری در ذکر رخدادهای ۹۰ق از گوزگانی (شاه گوزگان) نام برده و از همکاری او با طرخان در برابر قتیبۀ بن مسلم باهلی، حاکم خراسان، یاد کرده است. ابن خردادبه، به حاکم گوزگان لقب «گوزگان خدا» داده که احتمال می رود از نیاکان فریغونیان باشد. اما نخستین نویسنده ای که فصل جداگانه ای از کتاب خود را به این دودمان اختصاص داده، ابونصرعتبی، مؤلف تاریخ یمینی، است. وی تنها نام دو تن از فرمانروایان این دودمان را آورده و می افزاید که در سراسر روزگار فرمانروایی سامانیان ولایت گوزگان در دست فریغونیان بوده است. احمد بن فریغون که دورۀ حکومتش در حدود ۲۷۹ق آغاز شده، نخستین فرمانروایی است که نام او در منابع یاد شده است و از پایان زندگی وی نیز آگاهی در دست نیست. در ترتیب و نام کسانی که پس از او به فرمانروایی گوزگان دست یافته اند، اختلاف است. بنابر آنچه در حدودالعالم آمده، پس از احمد بن فریغون پسرش ابوالحارث محمد به فرمانروایی رسید (اواسط قرن ۴ق)، اما عتبی نامی از او نبرده است. پس از این دوره، به گفته عتبی، ابوالحارث احمد بن محمد و سپس پسرش ابونصر احمد یا محمد ( ـ۴۰۱ق) به پادشاهی رسیدند. از سرنوشت افراد این دودمان پس از مرگ ابونصر فریغونی آگاهی روشنی در دست نیست و با مرگ وی باید فرمانروایی ایشان را پایان یافته دانست. چون ابونصر درگذشت، سلطان محمود غزنوی فرزند خود، محمد را که داماد ابونصر نیز بود، به جای او، به فرمانروایی گوزگان برگماشت. فرمانروایان فریغونی دانش دوست و فرهنگ پرور و حامی دانشمندان بودند.
جملاتی از کاربرد کلمه فریغونیان
عبدالحی حبیبی در صفحهٔ پنجم همان کتاب، در رابطه با آل فریغون و دیگر دودمانهای حکمران در این حدود جغرافیایی مینویسد که: «یکی از این دودمانها حکمرانان آلفریغون یا فریغونیان اند که در جوزجان از حدود (۲۵۰ تا۴۱۰ هجری) فرمانروایی داشتند. این دودمان در عصر سامانیان و غزنویان دارای شهرت تام بودهاند و روابط دوستی و خویشاوندی را با هر دو خانوادهٔ سلطنتی حفظ میکردند و شاهان صلح دوست، علمپرور و دانشمند بودند؛ خود گوزگان بر حوالی سرپل کنونی اطلاق شده و این دودمان از نسل شاهان قبل از اسلام (گوزگان خدا) مردم رباط فریغون بودند که بقول مقدسی به فاصلهٔ راه یک روزه راه از اندخوی کنونی و کرکی واقع بود…»
ابوالمظفر را برخی سر و پارهای نواده ابوعلی احمد گفتهاند که در هر حال نام کامل وی ابوالمظفر احمدبن محمد نمیتواند درست باشد. اگر به استناد شعر منجیک ترمذی (رادویانی، ۵۸) که او را «ابوالمظفر شاه چغانیان احمد» نامیده، نام خود او را احمد پسر ابوعلی احمد بدانیم، نام کامل وی میبایست احمدبن احمدبن محمد باشد. شاید به استناد قول عتبی (ص ۹۴) نام او را محمدبن احمد یعنی پسر دیگر ابوعلی احمد دانستهاند (معین، ۱۸۶–۱۸۷). ذکر نام وی به شکل «ابوالمظفر محمدبن احمد فریغونی» در یکی از نسخههای ترمه تاریخ یمینی منشأ اشتباه پارهای از پژووهشگران شده که او را از فریغونیان برشمردهاند (مینورسکی، ۱۸۷، مقدمه)، حال آنکه در نسخههای دیگر و نسخهای که پایه چاپ تهران آن کتاب (بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵ش) بوده است، صریحاً وی را ابوالمظفر محمدبن احمدبن محتاج نامیده است.
۳. ابوالحارث احمدبن محمد. عتبی در فصلی از کتاب خود که آن را به فریغونیان اختصاص داده، تنها از این مرد نام برده و او را برجستهترین فرمانروای این خاندان بهشمار آوردهاست (ص ۲۹۴). به استناد نوشتههای عتبی که مورخان بعدی همچون ابن اثیر و رشیدالدین فضلالله همدانی آن را عیناً بازگو کردهاند، ابوالحارث احمدبن محمد به هنگام سلطنت نوح بن منصور سامانی در گوزگان حکومت داشت و دوران فرمانروایی او مقارن با قدرتگیری غزنویان گردید. وی بدین لحاظ برای تثبیت موقعیت خود ضمن اینکه از سامانیان فرمان میبرد، با سبکتکین غزنوی و فرزند او محمود ــ که هنوز در زیر فرمان امیران سامانی بودند ــ نیز نزدیک شد و در اثر همین ارتباطها دختر خود را به فرزند سبکتکین داد و یکی از دختران او را به ازدواج فرزندش ابونصر درآورد (صص ۲۹۴، ۲۹۵).