معنی کلمه فروک در لغت نامه دهخدا
فروک. [ ف ُ ] ( ع مص ) دشمن داشتن زن شوی را.( منتهی الارب ). کینه ورزیدن و گویند خاص کینه زن و شوی است. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) دشمنی سخت. ( منتهی الارب ). دشمنی. ( از اقرب الموارد ).
فروک. [ ف َ ] ( ع ص ) زن دشمن شوی. ( منتهی الارب ).زنی که شوی خود را دشمن دارد. ( از اقرب الموارد ).