فراشیدن

معنی کلمه فراشیدن در لغت نامه دهخدا

فراشیدن. [ ف َ دَ ] ( مص ) لرزیدن و خود را به هم کشیدن در ابتدای تب باشد و آن را فراشا و به عربی قشعریره خوانند. ( برهان ). افراشیدن. فراخیدن. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فراشا شود.

معنی کلمه فراشیدن در فرهنگ معین

(فَ دَ ) (مص ل . ) نک فراخیدن .

معنی کلمه فراشیدن در فرهنگ عمید

لرزیدن و بدحال شدن پیش از بروز تب، حالت فراشا پیدا کردن.

معنی کلمه فراشیدن در ویکی واژه

نک فراخیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه فراشیدن

لکه‌های جدا شده در روی صفحه مانند کروماتوگرافی کاغذی آشکار می‌شوند بنابراین، معمولاً جمع‌آوری اجزا لازم نیست. با وجود این هیچ اشکالی در انجام جداسازی‌های مقدماتی وجود نداشته و جداسازی مواد با افزایش ضخامت لایه و یا به کار بردن مقدار زیادی از نمونه، بیشتر انجام می‌گیرد. بعد از جداسازی مواد، به دست آوردن یک جسم به‌طور مجزا به طریق فراشیدن و جمع‌آوری آن قسمت از لایه که جسم بر روی آن جذب شده، ساده است. بعد از این عمل می‌توان جسم را در یک حلال مناسب استخراج کرد.