فتش

معنی کلمه فتش در لغت نامه دهخدا

فتش. [ ف َ ] ( ع مص ) کاویدن. ( منتهی الارب ) تصفح. || پرسیدن وبسیار جستن. ( اقرب الموارد ). جستجو کردن. ( غیاث ).

معنی کلمه فتش در فرهنگ فارسی

کاویدن . تصفح

جملاتی از کاربرد کلمه فتش

در اين فصل ، درباره امام حسن مجتبى عليه السلاممسايل فراوانى مى توان طرح كرد و از زاويه هاى گوناگون مى شود شخصيّت آنحضرت را مورد بررسى قرار داد، علم و دانشش ، اخلاق و رأ فتش ، صبر و بردباريش وبالاخره ملكات انسانى او هر يك سرفصلى است كه مى شود كتابى بزرگ و حجيم را درزير آن قرار داد، ولى از اينها هم مى گذريم و به درخشانترين خطوط برجسته زندگىآن حضرت اشاره مى كنيم ، قربانى شدن در راه مردم كه راز امامت و زمامدارى آن حضرتاست .