فانیاس

معنی کلمه فانیاس در لغت نامه دهخدا

فانیاس. ( اِخ ) از اهل لِس بُس که مورخ و فیلسوف بود و آگاهی کامل بر وقایع عهود قدیم داشت. پلوتارک در کتاب خود از او نام برده است. ( از ایران باستان ج 1 ص 825 ).

معنی کلمه فانیاس در فرهنگ فارسی

از اهل لس بس که مورخ و فیلسوف بود و آگاهی کامل بر وقایع عهود قدیم داشت .

جملاتی از کاربرد کلمه فانیاس

پس از پیروزی در سالامیس، تمیستوکلس با مقامات آتنی دچار اختلاف شد و چند سالی را به حالت تبعید در آرگوس زیست. تمیستوکلس انتظار داشت پس از چند سال دوباره به میهن خود بازگردد اما راز او با پوزانیاس آشکار شد بدینگونه که در هنگام تبعید در ارگوس پوزانیاس به او پیشنهاد گریختن به دربار ایران را دارد اما تمیستوکلس مخالفت کرد و سخنان او را به هیچ کس نگفت تا اینکه پس از مرگ پوزانیاس راز او آشکار شد و اسپارتیان و آتنی های مخالف او به دنبالش راه افتادند سپس اسپارت او را به خیانت و همدستی با ایران متهم کرد و خواستار محاکمه‌اش شد. تمیستوکلس با ترفندی از یونان به ایران گریخت. ملت های بیگانه به ویژه پارسیان تعصبات بسیاری روی زنان عقدی و کنیزان خود دارند به گونه ای که در خانه کسی از بزرگان نباید چهره شان را ببیند و در بیرون از خانه با ارابه ای که از همه سو پوشیده بود بیرون می رفتند. تمیستوکلس هم خود را بانویی ایرانی جا زد و به دوستانش گفت هر کس که پرسید درون ارابه چه کسی است بگو بانویی ایرانی که نزد یکی از بزرگان می رود.اردشیر یکم نیز حکومت ماگنزی، لامپساک و می یونت در آسیای صغیر را به او سپرد ولی نئانت، سیزیسنین و فانیاس نام دو شهر دیگر را بر آن افزوده‌اند که پرکوت و پالسپی باشد.پس از درگذشت تمیستوکلس، خانواده‌اش توانستند به آتن بازگردند.