غوص کردن

معنی کلمه غوص کردن در لغت نامه دهخدا

غوص کردن. [ غ َ / غُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فرورفتن در آب. ( ناظم الاطباء ). غوطه خوردن. غوطه زدن. رجوع به غوص شود :
گهر ناید بکف بی غوص کردن.کاتبی.|| غور کردن. استقصاء. تعمق. دقت در دانستن حقیقت و کنه چیزی. رجوع به غَوص شود.

معنی کلمه غوص کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - فرو رفتن در آب غوطه خوردن ۲ - داخل شدن ۳ - تامل کردن در امری .

جملاتی از کاربرد کلمه غوص کردن

توضیحات: طیفون = طوفان؛ جهاز = لنج صیادی؛ بیلیم = بگذاریم؛ جبری، جُفره و جلالی = نام محلات قدیمی بوشهر؛ پوزی مطاف = دهنهٔ آبراه جزیرهٔ مُطاف که کم‌عمق و پرموج است؛ بَمبِکِی خال‌خالی = کوسه‌های خالدار؛ غوص کردن = شنا کردن؛ بوم زالی = کشتی زائر علی.