علی ساری

معنی کلمه علی ساری در لغت نامه دهخدا

علی ساری. [ ع َ ی ِ] ( اِخ ) ( سید... ) وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود سیدنصیرالدین را که پدرش مؤلف تاریخ طبرستان است نزد شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور فرستادو از او طلب کمک برای دفع مخالفان خویش کرد. شاهرخ میرزا نیز موافقت کرد و فرمان داد جمعی از سپاهیان خراسان بکمک او بشتابند. اما پیش از رسیدن سپاهیان خراسان خود سیدعلی ساری بکمک عده ای از اطرافیان خود توانست ساری را دوباره تسخیر کند. و در سال 814 هَ. ق.در رودبار بار دیگر با سیدعلی آملی جنگید و بر او پیروز شد. و در سال 820 هَ. ق. سیدعلی ساری بمرض نقرس دچار شد و پس از تعیین پسر خود سیدمرتضی به جانشینی درگذشت. ( از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 346 - 349 ).

جملاتی از کاربرد کلمه علی ساری

در نبرد سروکلا، سید علی آمل و هوادارانش، پیروز شدند. بنابرین سید علی ساری به استرآباد گریخت و سید رضی‌الدین به حکومت شهر ساری گزیده شد. سید علی ساری نیز برادرش، سید نصیرالدین، را برای طلب کمک نزد شاهرخ تیموری فرستاد. سپس شاهرخ دستور داد تا لشکریان خراسان و استرآباد به کمک سید علی ساری روی آورند. سید علی ساری توانست دشمنان را شکست دهد و مازندران را دوباره فتح نماید.
پس از رهایی سادات، آن‌ها به ساری رفته و در قلعه‌ای اقامت گزیدند. پس از چند روز فرزندان رضی‌الدین به آمل رفتند و حکومت شهر را از سید علی، فرزند کمال‌الدین، گرفت. سید علی نیز به ساری رفته و با رایزنی و استناد به وصیتنامه‌های میربزرگ و کمال‌الدین، بارفروش‌ده را به برادرش، غیاث‌الدین، سپرد. سپس حکومت آمل را با موافقت سادات مرعشی، به سید قوام‌الدین دوم، فرزند رضی‌الدین، واگذار کرد. لیکن حکومت قوام‌الدین دوم، به درازا نکشید؛ چنانچه «سید علی آمل» علیه برادر زاده‌اش، سید علی ساری، با جمعی از درویشان در جنگل‌های اطراف آمل شورید. علی ساری نیز با، به حکومت رسیدن سید علی آمل، موافقت نمود. پس از به حکومت رسیدن علی آمل، در سال ۸۱۲ هجری، وی با خانوادهٔ سید رضی، کیای گیلان، وصلت کرده و روابط سادات مرعشی و کیاییان گیلان را زنده نمود.
در مورد این بنا سید ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران می‌نویسد در سال ۸۱۴ هجری سید علی ساری به زیارت مشهد مبارک ناصرالحق رفته و به همره سید قوامالدین مرعشی با برادران خود عمارت دیگر بنیاد کردند؛ بنابراین گنبد ناصرالحق از بناهای قرن نهم هـ.
بیماری نقرس سید علی ساری موجب شد تا سید علی آمل بار دیگر علیه وی بشورد و در آمل مستقر شود. سید علی ساری ناچار شد تا صلح را بپذیرد. پس از آنکه سید علی ساری از بستر بیماری برخاست، به بهانهٔ مذاکره چند تن را نزد سید علی آمل رساند؛ لیکن وی اطاعت امر نکرد و به رستمدار گریخت و بار دیگر قوام‌الدین دوم به حکومت آمل رسید ولی دوباره سید علی آمل به آمل بازگشت و با استقبال طرفدارانش روبرو گشت.
پس از مدتی اختلافات سید علی ساری با سید علی آمل، موجب شد جنگی بین دو طرف رخ دهد. در این نبرد که در «سروکلا» روی داد، سید غیاث‌الدین و سید علی آمل به کمک ملک کیومرث (ملک پادوسبانی)، سید عزالدین (حاکم هزارجریب) و امیر سلیمان شاه (حاکم تیموری ری، قومس و دماوند) به جنگ سید علی ساری برخاستند.
پس از آن سادات به ساری رفته و در قلعه‌ای اقامت گزیدند. پس از چند روز فرزندان رضی‌الدین به آمل رفتند و حکومت شهر را از سید علی، فرزند کمال‌الدین، گرفتند. سید علی نیز به ساری رفته و با رایزنی و استناد به وصیتنامه‌های میربزرگ و کمال‌الدین، بارفروش را به برادرش، غیاث‌الدین، سپرد. سپس حکومت آمل را با موافقت سادات مرعشی، به سید قوام‌الدین دوم، فرزند رضی‌الدین، واگذار کرد. لیکن حکومت سید قوام‌الدین دوم، به درازا نکشید؛ چنانچه سید علی آمل علیه برادر زاده‌اش، سید علی ساری، با جمعی از درویشان در جنگل‌های اطراف آمل شورید. سید علی ساری نیز با به حکومت رسیدن سید علی آمل موافقت نمود.
سید علی ساری دختر ملک کیومرث را برای سید مرتضی خواستگاری کرده و دختر قوام‌الدین را هم کیومرث برای پسرش، کاووس، خواستگار نمود. در خلال این پیوندهای خانوادگی، نمارستاق، دیلارستاق و تریته‌رستاق را که روستاهای کوهستانی مازندران بودند، به ملک کیومرث سپردند و قرار شد ملک لاریجان را از کیا ضماندار بگیرد و جزء قلمرو خود نماید و سید علی آمل هم با این قرار و مدار موافقت کند. مدتی بعد، در ۴ ذی‌الحجه ۸۲۰ هجری، سید علی ساری درگذشت و سید مرتضی جانشین او شد. نصیرالدین به وصیت سید علی ساری، برای مرتضی بیعت می‌گرفت و در آمل با سید علی آمل ملاقات و رایزنی کرد و از ملک کیومرث هم دعوت کرد که به آن شهر بیاید و در گفتگو شرکت کند. ملک کیومرث تا میرنادشت رفت و سید علی و نصیرالدین هم به کرکه‌پادشت رفتند و ملک کیومرث در آن موضع به آن‌ها ملحق شد. ملک کیومرث در این دیدار بیعت کرد و سوگند خورد که «مادامی که سید مرتضی با او خلاف نکند، او نیز در جادهٔ موافقت مستقیم باشد.»
نخستین بار، در نبرد سروکلا عده‌ای از امیر زادگان مرعشی به سردمداری سید علی ساری و سید علی آمل، درگیر جنگی درونی شدند. در این نبرد ملک کیومرث از شورش سید علی آمل حمایت کرد و با فرستادن لشکری برای او، در پیروزی این جبهه نقش داشت. سید علی ساری به شهر استرآباد گریخت و برادرش، نصیرالدین، را برای دادخواهی از شاهرخ تیموری، به هرات فرستاد. شاهرخ پاسخ مطلوبی به این درخواست داد و علی ساری در نبرد بعدی به سال ۸۱۴ هجری، با لشکریان خراسان و استرآباد توانست به قلمرو پیشین خود بازگردد و سید علی آمل، به همراه متحدش غیاث‌الدین مرعشی، به سوی دربار ملک کیومرث پناه آوردند. پس از مدتی سید علی آمل رستمدار را ترک کرد، به دربار کیاییان گیلان پناه برد و نزد سید رضی کیا روزگار گذراند؛ تا آن که در سال ۸۱۶ هجری اختلافاتی میان ملک کیومرث و حاکم آمل (قوام‌الدین دوم مرعشی) پیش آمد و قوام‌الدین حاضر نشد فراریانی را که از دست ملک کیومرث به آمل می‌گریختند به رستمدار بازگرداند. کیومرث از فرصت استفاده کرد و سید علی آمل را از لاریجان فراخواند و به او لشکری داد تا بتواند به سوی شهر آمل حمله کند. در این زمان سید علی ساری که در بستر بیماری نقرس به سر می‌برد، توان مقابله نداشت و قوام‌الدین به سوی شرق گریخت. غیاث‌الدین که پیشتر متحد سید علی آمل بود، در این زمان نزد سید علی ساری حضور داشت و توسط او عفو شده بود. به پیشنهاد او، علی ساری با علی آمل صلح نمود و اینچنین شهر آمل به علی آمل رسید.
غیاث‌الدین فکر می‌کرد که سید علی ساری پس از خودش، حکومت را به او می‌سپارد؛ ولی پس از آن که سید علی ساری به جای خویش، در نماز عید قربان، فرزندش سید مرتضی را فرستاد، غیاث‌الدین بازگشت نمود و نامه‌ای تهدیدآمیز به سید علی نگاشت. سپس سید علی ساری با برادر دیگرش، سید نصیرالدین، به مشورت نشست و از او برای پسرش بیعت گرفت. سرانجام در سال ۸۲۰هجری سید علی ساری وفات یافت و فرزندش، مرتضی، بر مسند نشست. سید نصیرالدین نیز در این هنگام، برای مرتضی از سید علی آمل، ملک کیومرث و فرزندان سید رضی‌الدین بیعت گرفت و نامه‌ای به شاهرخ رساند و در آن درخواست حکم مازندران را برای مرتضی نمود.