معنی کلمه علوی حسینی در لغت نامه دهخدا
علوی حسینی. [ ع َ ل َ ی ِ ح ُ س َ ] ( اِخ ) طاهربن حسین بن طاهربن محمد حسینی علوی. وی فقیه بود و در دولت کثیریة در حضرموت منصب امامت داشت. در شهر تریم در4 شعبان سال 1184 هَ. ق. متولد شد و در شهر مسیلة بسال 1241 هَ. ق. درگذشت و در سال 1220 هَ. ق. با وی برای امامت بیعت شد. او راست : 1- اتحاف النبیل بشرح حدیث جبریل. 2- کفایة الخایض فی علم الفرائض. 3- مجموعه فتاوی. ( از معجم المؤلفین ج 5 ص 34 از تاریخ دولت کثیریة ج 1 ص 127 و 151 و اعلام زرکلی ج 3 ص 319 ).
علوی حسینی. [ ع َ ل َ ی ِ ح ُ س َ ] ( اِخ ) محمدبن ظفربن محمدبن احمد علوی حسینی ، مکنی به ابوالحسن. ادیب و نحوی و فقیه و متکلم و محدث. وی رحالة نیز بود. در 403 هَ. ق. درگذشت. ( از معجم المؤلفین ج 10 ص 112 از بغیة الوعاة سیوطی ص 50 ).
علوی حسینی. [ ع َ ل َ ی ِ ح ُ س َ ] ( اِخ ) ناصربن رضابن محمدبن عبداﷲ علوی حسینی ، مکنی به ابوابراهیم. فقیه و محدث شیعی در قرن پنجم هجری بود. او راست : 1- کتابی در ادعیه زین العابدین. 2- کتابی شامل مکاتبات وی با یکی از فضلا. 3- کتابی در مناقب آل رسول. ( از معجم المؤلفین ج 13 ص 70 از اعلام الشیعة و روضات الجنات ج 4 ص 218 و فوائد الرضویة ص 691 ). و نیز رجوع به ابوابراهیم شود.