عصفری

معنی کلمه عصفری در لغت نامه دهخدا

عصفری. [ ع ُ ف ُ ] ( اِخ ) نام اسب محمدبن یوسف برادر حجاج است که از نسل حرون بوده است. ( از منتهی الارب ).
عصفری. [ ع ُ ف ُ ] ( اِخ ) خلیفةبن خیاطبن خلیفه شیبانی عصفری بصری ، مکنی به ابوعمر و مشهور به شباب. محدث و نسابه و اخباری بود و به سال 240 هَ.ق. درگذشت. او را کتاب تاریخی است در ده جزء، و کتاب الطبقات در هشت جزء. ( از الاعلام زرکلی از تذکرةالحفاظ و الوفیات ).

جملاتی از کاربرد کلمه عصفری

ابوسعید عباد بن یعقوب رواجینی عصفری (و. ۲۵۰ ه. /۸۶۴ م). در کتابی به نام «ابوسعید عصفری» احادیثی در خصوص غیبت، ائمه دوازده‌گانه و ختم ائمه به دوازده می‌آورد بی آنکه نام آن‌ها را برشمرد.